Abstract:
از جمله مسائل فلسفه اخلاق که به عنوان معضل اخلاق کاربردی مطرح است، تزاحم قواعد و افعال اخلاقی است؛ بدین معنا که گاه مکلف مختار، در انجام وظایف خود متحیر می شود و نمی داند وظیفه فعلی او انجام کدام عمل اخلاقی است. هدف از انجام این تحقیق ارائه روشی مناسب از میان روش های گوناگون برای رفع تزاحم های اخلاقی است که به روش تحلیلی ـ توصیفی انجام می گیرد. در این مقاله، روش هایی برای حل تزاحم مطرح می گردد و در نهایت دیدگاه آیت الله مصباح در زمینه حل تزاحم های اخلاقی مورد بررسی قرار می گیرد. ایشان در این زمینه دو روش به دست داده اند: ذو جهات بودن فعل واحد و تقیید موضوع های اخلاقی به قید «مفید للمجتمع». در این نوشتار به تحلیل و بررسی روش دوم که مورد پذیرش ایشان است، پرداخته و نتیجه گرفته ایم که معیارهای مطرح شده در این روش، کارآمد نیست؛ چنان که تقیید موضوعاتی چون عدالت یا حسادت به قید مفید و غیرمفید، نادرست است.
The issue of conflict in ethical rules and regulations is among the important issues in moral philosophy, especially in applied morality. In other words, a man of religious duty and option is sometimes perplexed in: which moral activity should he perform at the present as duty? Among various methods, this study has intended in an analytico-descriptive manner to propose a suitable method for solving the problem. In this study, some methods have been proposed and finally, Ayatollah Mesbah’s viewpoint about moral conflicts has been analyzed. He has proposed two criteria in the field: an act`s state of being of multiple aspects and its being beneficial to the community. We have embarked on analyzing the second method which is accepted by him. It has been concluded that the proposed criteria in this method are confronted by some challenges so that restricting such topics as justice or envy to be beneficial or non-beneficail should be reflected upon
Machine summary:
البته مستشکل میتواند ادعا کند با این فرض که «منظور آیتالله مصباح از قید مذکور این است که حقیقتا برای جامعه منفعت داشته باشد و درنتیجه منافع حقیقی جامعه اسلامی اقتضا میکرد که امام علی× دروغ نگوید»، آنگاه بایسته و لازم است که قیدی جدید مانند «الکذب المفید حقیقتا» یا «دروغ مفید واقعی و حقیقی»، به عبارت ایشان اضافه گردد و اینگونه گفته شود که موضوع حقیقی حکم اخلاقی، صدق و کذب نیست، بلکه «الصدق المفید حقیقتا» یا «الکذب المضر حقیقتا» موضوع حکم است.
برخی از موضوعات اخلاقی اصولا قیدپذیر نبوده و انسان را در مسیر قرب قرار نمیدهند؛ ضمن آنکه چه کسی همه موضوعهای اخلاقی و همه گزارههای اخلاقی را مورد مداقه قرار داده و به این نتیجه رسیده است که همه موضوعها مقید به قیودی هستند؟ (با توجه به اینکه موضوعهای اخلاقی فراوان بوده و مورد شمارش دقیق قرار نمیگیرند) نقد ششم: کافی نبودن ملاک آیا با آوردن قید «مفید و غیرمفید» میتوان همه موارد تزاحم را حل نمود؟ آیا تشخیص مصلحت و مفسده در تمام موارد تزاحم ممکن است؟ در برخی موارد، طبعا با در نظر گرفتن این قیود میتوان از بنبست تزاحم رها شد و فعل ارجح را تشخیص داده و عمل درست اخلاقی را فهمید، اما بسیاری از موارد نیز وجود دارد که در آنها کاربرد این قیود کارایی چندانی ندارد.