Abstract:
دو مقوله عرفان و سیاست در زندگی فردی و اجتماعی انسانها و جوامع مهم و موثرند و هرکدام از این دو طرفداران و مخالفان خاص خویش را دارد. با عنایت به اینکه در اذهان، عرفان بیشتر بعد معنوی و اخروی تلقی میشود و سیاست قدرتخواهی و دنیاطلبی را متبادر میسازد این سوال مطرح است که چه ارتباط و نسبتی بین عرفان به معنای روش شهودی برای وصول به حقیقت از طریق مجاهده و ریاضت و سیاست به معنای کسب قدرت برای اداره و تدبیر جامعه و حکومت وجود دارد؟ در پاسخ نظریات تباین، هم پوشانی وحدت عرفان و سیاست ارائه شده است. در این مقاله سعی شده تا با مطالعه و توصیف و تحلیل منابع مربوطه به بررسی و ارزیابی هر یک از دیدگاههای مذکور پرداخته و نظریه صحیح ارائه گردد. به نظر میرسد صاحبان نظریات تباین و همپوشی دچار خلط بین تصوف فرقهای و خانقاهی با عرفان ناب ثقلینی گشته و با چنین فرضهای اشتباهی به بحث و نتیجهگیری آن پرداختهاند، درحالیکه عرفان برآمده از جهانبینی خالص توحیدی منافاتی با شریعت و سیاست الهی نداشته همه آنها تحت تکلیف بندگی برای وصول به حقیقت و کمال قابل جمع میباشد.
Machine summary:
"اینگروه، با توجه به اینکه علم دنیاداری و عمران دنیا در نظر بسیاری از اهل عرفان، «علم بنای آخور» میباشد (مولوی، 1375، دفتر چهارم ابیات، 1518- 1520) و عرفان نه نزد صوفیان، نه نزد عالمان عارفی همچون ملاصدرا و نه نزد آنان که میان تصوف و عرفان جمع کرده بودند همچون مولانا، علم بنای آخور نیست، لذا اینان همگرایی عرفان و سیاست را غیرممکن ارزیابی مینمایند و معتقدند در ادبیات عارفانه، دنیا پلی به سوی آخرت بوده و تمامی جلوههای رنگین آن، مجازی است که حکایت از حقیقت مثلی آن داشته و همانند کف زیبایی است که بر روی موج دریا نقش میبندد ولی ماندنی نیست (طباطبایی، 1372: 170) و حداکثر شأن مجاز نسبت به حقیقت، آن بوده است که گفتهاند: «المجاز قنطره الحقیقه» و البته «اهل تمیز خانه نگیرند بر پلی»؛ هر چند این پل را نباید به دست خود ویران کرد، اما تعمیر آن را هم باید به اهل ظاهر و مجاز سپرد.
این نظریه نمیتواند نظریهای کامل باشد، زیرا به نظر میرسد صاحبان این اندیشه نیز عرفان اسلامی را به طور عمیق و حقیقی نشناخته و آن را مترادف تصوف و طریقه اباحیگری خانقاهی دانستهاند؛ در حالیکه در عرفان ناب شیعی (ثقلینی) حقیقت و اصالت عرفان عملی، عمل بر اساس فقه و شریعت اجتماعی- سیاسی است؛ لذا نسبتسنجی میان عرفان و سیاست در تفکر تشیع، نسبت میان عرفان شریعت محور و فقه حکومتی است."