Abstract:
هدف این مقاله بررسی دیدگاهی است که افلاطون در رساله جمهوری درباره شعر و شاعران داشته است. کوشش بر آن است تا با خوانشی جزء به جزء از متن رساله و نیز با بهره گیری از اندیشه برخی مفسران تفسیری یک دست از اندیشه افلاطون و سازگار با آن در این مجال به دست دهیم. مطابق سنت اغلب مفسران که باتوجه به مضمون ده کتاب این رساله سنتی درست است، خوانش خود را بر کتا بهای دوم، سوم، و دهم متمرکز کرده ایم.
Machine summary:
بیان دیگر این پرسش که هدایت گر خوانش ما نیز خواهد بود از این قـرار اسـت کـه شـعر دشمن اصلی جمهوری ایدئال افلاطون است یا شاعر؟ و پرسشی وابسته به قبلی و به همان اندازه مهم : آیا گزینة سومی نیز می تواند در کار باشد؟ مرور دقیق و نکته به نکتة کتاب های دوم ، سوم ، و دهم از رسالة جمهوری که بحث های پیرامون هنر و به طور خاص شعر در آن ها مطرح شده است ، در کنار نظرداشتن بـه برخـی رسالات دیگر افلاطون و نیز شروح و تفاسیر معتبر، در پرهیز از درافتادن بـه دامـن نگـاهی یک سویه و مبتنی بر برخی عبارات خاص می تواند بسیار سودمند باشد.
(Aune, 1998: 1) آن چه در این جامعة درست و سالم بویی از هنربودن دارد فقط «سرودهایی در سـتایش خدایان » است ، اما وقتی سقراط ادامة بحث را پی می گیرد و شروع به رفع نیازهایی می کنـد که به نظر او تجملی و غیر ضروری اند به ناگهان سیل اهل هنر به شهر سرازیر مـی شـود: «...
توجه به این نکته بسیار اهمیت دارد که ادامة بحث فقط دربارة تربیت کودکـانی اسـت کـه قـرار اسـت پاسدار شوند و دربارة تربیت دیگر کودکان هیچ سخنی به میان نمی آید، اما اگر گفته شود که مانعی برای این فرض وجود ندارد که دیگر کودکان نیز به همین نحو تربیت شـوند، پاسـخ این است که تربیت هر کودکی از نظر افلاطون باید بر اساس اسـتعدادهای خـاص او و بـا نظر به شغل آیندة او صورت گیرد.