Abstract:
مقاله حاضر نخستین نوشتاری است که به بررسی تفسیر چارلز باترورث درباره فلسفه سیاسی اسلامی می پردازد. دغدغه اصلی باترورث فهم و تفسیر فلسفه سیاسی اسلامی بر اساس رهیافت تفسیری است، رهیافتی که به اصالت فلسفه سیاسی اسلامی اعتقاد دارد. با این حال، تفسیر دوگانه باترورث از فلسفه سیاسی اسلامی و به ویژه درک ناقص از فلسفه سیاسی اسلامی معاصر باعث شده است که وی نتواند خود را از رهیافت تاریخی، که اعتقادی به اصالت فلسفه سیاسی اسلامی ندارد، خارج سازد.
The present paper is the first essay which investigates Charles E. Butterworth’s interpretation of Islamic political philosophy. Butterworth’s main concern is to understand and interpret Islamic political philosophy based on interpretive approach، according to which Islamic political philosophy has originality. However، Butterworth’s dual interpretation of Islamic political philosophy and particularly incomplete understanding of contemporary Islamic political philosophy caused him fails to withdraw himself from the historical approach، according to which Islamic political philosophy has no originality
Machine summary:
" ﻋﻨﺎوﻳﻦ آﺛﺎر ﻣﺬﻛﻮر ﻧﺸﺎندﻫﻨﺪة ﭼﻬﺎر ﻧﻜﺘﺔ اﺳﺎﺳﻲ اﺳـﺖ: ﻧﺨﺴـﺖ آنﻛـﻪ، ﺑـﺎﺗﺮورث در اواﻳﻞ ﻛﺎر ﺧﻮد ﻋﻼﻗﺔ زﻳﺎدی ﺑﻪ ﻣﺒﺎﺣﺚ اﺧﻼﻗﻲ داﺷﺘﻪ اﺳﺖ؛ دوم، ﻋﻼﻗﺔ او ﺑﻪ اﺑﻦرﺷﺪ ﺑـﻴﺶ از اﻧﺪﻳﺸﻤﻨﺪان دﻳﮕﺮ ﺑﻮده اﺳﺖ و اﻳﻦ ﺑﻪﺧﻮﺑﻲ در آﺛﺎر وی ﻣﺸﻬﻮد اﺳـﺖ؛ ﺳـﻮم، او ﻋﺒـﺎرت ﻓﻠﺴﻔﺔ ﻋﺮﺑﻲ و ﻓﻠﺴﻔﺔ اﺳﻼﻣﻲ را ﺑﻪ ﺻﻮرت ﺗﻮأﻣﺎن ﺑﻪﻛﺎر ﻣﻲﺑﺮد و ﻫـﻴﭻﻳـﻚ را ﺑـﺮ دﻳﮕـﺮی ﺗﺮﺟﻴﺢ ﻧﻤﻲدﻫﺪ؛ و ﭼﻬﺎرم، ﺑﻪ ﻣﺴﺎﺋﻞ ﺟﺪﻳﺪ ﻓﻠﺴﻔﺔ ﺳﻴﺎﺳﻲ ﺗﻮﺟﻪ ﻧﺸﺎن ﻣﻲدﻫﺪ و آنﻫﺎ را ﺑـﺮ اﺳﺎس ﻓﻠﺴﻔﺔ ﺳﻴﺎﺳﻲ اﺳﻼﻣﻲ ﺑﺮرﺳﻲ ﻣﻲﻛﻨﺪ.
ﺑﻨﺎﺑﺮاﻳﻦ، ﺑﺎ اﻳﻦﻛﻪ دﺳﺖﻳﺎﺑﻲ ﺑـﻪ ﭘﺴﺖﻫﺎی داﻧﺸﮕﺎﻫﻲ در اﻳﻦ زﻣﻴﻨﻪ ﺑﺴﻴﺎر ﻣﺤﺪودﻧﺪ، ﺗﻌﺪاد داﻧﺸﺠﻮﻳﺎﻧﻲ ﻛﻪ ﺑـﻪ اﻳـﻦ ﻣﻮﺿـﻮع ﻋﻼﻗﻪﻣﻨﺪﻧﺪ، رو ﺑﻪ اﻓﺰاﻳﺶ اﺳﺖ (95 :)ibid ﺑﻪ ﻃﻮر ﺧﻼﺻﻪ، ﺑﺎﺗﺮورث ﺑﻴﺎن ﻣﻲدارد ﻛﻪ ﻋﻮاﻣﻞ ﻣﺘﻌﺪدی ﻛﻤﻚ ﻛﺮدﻧﺪ ﺗﺎ ﻣﻄﺎﻟﻌﺔ ﻓﻠﺴـﻔﺔ اﺳﻼﻣﻲ، اﻣﺮوزه در ﻏﺮب، ﺑﻪ ﮔﻮﻧﻪای ﮔﺴﺘﺮش ﻳﺎﺑﺪ ﻛﻪ ﻫﺮﮔﺰ در ﮔﺬﺷﺘﻪ اﻳﻦﮔﻮﻧﻪ ﻧﺒﻮده اﺳﺖ؛ اﻟﺒﺘﻪ وی از ﺳﻮﻳﻲ اﻇﻬﺎر ﻧﺎاﻣﻴﺪی ﻣﻲﻛﻨﺪ ﻛﻪ ﺑﻌﻴﺪ اﺳﺖ رﺷﺪ ﻣﻄﺎﻟﻌﺔ ﻓﻠﺴـﻔﺔ اﺳـﻼﻣﻲ ﻫﻤﺎﻧﻨـﺪ ﺳﺎلﻫﺎی اﺧﻴﺮ اداﻣﻪ ﻳﺎﺑﺪ ﻳﺎ در ﺳﻄﺢ ﺟﺎری ﺑﺎﻗﻲ ﺑﻤﺎﻧﺪ، اﻣﺎ از ﺳﻮی دﻳﮕﺮ، ﻣﻌﺘﻘﺪ اﺳﺖ ﻣﻄﺎﻟﻌﺔ ﻓﻠﺴﻔﺔ اﺳﻼﻣﻲ ﻟﺬت و ﺷﻮر ﺑﻲﻧﻈﻴﺮی دارد.
ﺑﺎﺗﺮورث ﻣﻌﺘﻘﺪ اﺳﺖ ﻣﻄﺎﻟﻌﺔ ﻓﻠﺴﻔﺔ ﺳﻴﺎﺳﻲ اﺳﻼﻣﻲ و ﻓﻬﻢ راﻫﻲ ﻛﻪ ﻓﻴﻠﺴﻮﻓﺎن ﺳﻴﺎﺳﻲ اﺳﻼﻣﻲ رﻓﺘﻪاﻧﺪ، ﭼﻬﺎر ﻓﺎﻳﺪة اﺳﺎﺳﻲ دارد: ﻧﺨﺴﺖ، ﻧﻮری ﺑﺮ ﭘﺮﺳﺶ ﺣﻴﺎﺗﻲ راﺑﻄﺔ درﺳـﺖ ﻣﻴـﺎن دﻳـﻦ و ﺳﻴﺎﺳـﺖ ﺳـﺎﻃﻊ ﻣﻲﻛﻨﺪ؛ دوم، ﺑﺼﻴﺮﺗﻲ ﻋﻈﻴﻢ درﺑﺎرة ﺳﻴﺎﺳﺖ ﻧﻈﺎمﻫﺎی ﻣﻌﺎﺻﺮ، ﻛـﻪ ﺧـﻮد را اﺳـﻼﻣﻲ ﻣﻌﺮﻓـﻲ ﻣﻲﻛﻨﻨﺪ، در اﺧﺘﻴﺎر ﻣﻲﮔﺬارد؛ ﺳﻮم، ﺑﻪ ﻣﺎ ﻛﻤﻚ ﻣﻲﻛﻨﺪ، ﺑﻪ ﺻﻮرت اﻧﺘﻘﺎدی، درﺑﺎرة ﻧﻈﺎمﻫـﺎی ﺑﻪﻇﺎﻫﺮ ﺳﻜﻮﻻر ﺧﻮد ﻓﻜﺮ ﻛﻨﻴﻢ؛ و درﻧﻬﺎﻳﺖ، ﺑﺮای ﺑﺮرﺳﻲ ﺷﻴﻮهای، ﻛﻪ ﻓﻠﺴﻔﺔ ﺳﻴﺎﺳﻲ ﻳﻮﻧـﺎن ﺑﻪ ﺟﻬﺎن اﺳﻼم و از اﻳﻦ ﻃﺮﻳﻖ ﺑـﻪ ﻣـﺎ ﻣﻨﺘﻘـﻞ ﻛـﺮده، ﺑﻨﻴـﺎدی اﺳـﺖ (2 : ."