Abstract:
پزوهش حاضر به نفد و بررسی آزادیخواهی,در اندیشه و شعر سه شاعر پرآوازه مشروطه یعنی بهارء
عشفی و عارف میپردازد. دورها ی که «زادی» در یک دگردیسی» مفهوم شعاری و رماننیکی یافنه است
و شاعران مورد نظر گاه با اندیشههای مطلق گرابانة افراطی و تندرویهای یکسویه و عاطفهمدار از این
خطای نگرش مصون نبودند. چنانکه عشقی در یک شعا رافراطی ونه با شعور عمیفی که مردم از
روشنفکران به عنوان رهبران فکری,و فرهنگی جامعه اننظار داشتندء مشروطه را یک اتقلاب بد بنیاد
معرفی کرده, تفاضای «عیدخون» میتمایذ: بهاراد رقصیدها ی کلة مردم تهران را منبع شرارت و مرکز
فساد تلقی میکند و عارف نیز به خاطرمیل مفرط با آزاد ی طلبی-ضمنافرار به اشتباهات سیاسی, با
سلاح شعر برای خود دفاعیه صادر میکند.
هدف نگارندگان مقاله آن است تا نشان دهند که چگونه در جریان دست به دست شدنهای قدرت و رنگ
به رنگ شدنهای جامعه این دسته از شاعران نیز در پیشبینیهای خویش مدّتی به خطا رفته » هزینه مطلق گرایی و تندرویهای خود را پرداخشد.
Machine summary:
شاعر طی کشف خود (که ناتمام ماند) از تناقضـی بـه تناقض دیگر در سفر بود و به لمحه ای نفرت و به دمی دیگر شیدایی، معبود او میشد: بـــدین مشــقت مـــا زنـــدگی نمــیارزد که مـن ز مـرگ همه عمـر را فرار کـنم شراب مـرگ خـورم بـر سـلامتی وطـن بجاست گر که بدین مستی افتخـار کـنم (همان :٣٨٠) مرا چه کار که یـک عمـر آه و نالـه کـنم که فکر مملکت شـش هـزار سـاله کـنم وطن پرسـتی مقبــول نیسـت در ایــران قلم بیـار مـن ایـن ملـک را قبــاله کـنم (همان : ٤٤٠) عشقی نیز در مقطعی چون بهار و عارف در شعرش نویدگر ظهور منجیای میشود که بتواند ایران ویران را از این همه آشوب و فساد و فتنه نجات دهد: کشـتی مــا فتــاده بـه غرقـاب ای خـدا یک نـاخـدا که تا بـردش برکناره نیسـت بیچــاره نیســتم مــن و در فکــر چــاره ام بیچاره آن کسی است که در فکر چاره نیست (همان : ٣٦٦) «...
(کلیات عارف ١٣٥٧ :٤٨١) نتیجه گیری با بررسی و جستجویی هر چند مختصر دربارة زندگی این سه شاعر آزادی ، معلوم مـیشـود کـه ادبیات (اگر متعهد باشد و نه زینه المجالس ) زادة شرایط سیاسی ـ اجتماعی زمان خویش است و از آن سخت تأثیر میپذیرد.