Abstract:
این مقاله با محور قرار دادن نامهها و احتجاجات محمد بنعبدالوهاب، به بررسی شیوههای او در احتجاجات و ارتباط با مخالفان و تبلیغ عقاید خویش میپردازد. روشهای عملی مانند جنگها و کشتارها و جنایتها در این مقاله مد نظر نیست که آن خود بحث مفصلی را میطلبد، بلکه به ذکر برخوردهای به ظاهر علمی و اخلاقی او با مخالفان میپردازیم. وی با استفاده ابزاری از قرآن و سنت، مردم را به سمت خود میخواند و هرگونه مخالفی را مشرک و جنگ با او را واجب میدانست. تکفیر عموم مردم مسلمان زمان خود، به کاربردن تعبیرات زشت و ناروا در مورد علمای مخالف و تطبیق آیات نازل شده در شأن مشرکین بر مسلمین زمان خود از ویژگیهای روش اوست؛ بهطوریکه مسلمانان زمان خود را از کفار صدر اسلام هم گمراهتر میدانست.
Machine summary:
"همانطور که وی تصریح میکند، آنچه بر مردم مسلمان واجب است، پیروی از قرآن و سنت است، لکن مسئله این است که دعوت مردمی که به وحدانیت خداوند و نبوت پیامبر اکرم6 اقرار کردهاند و دین اسلام را پذیرفتهاند، به چه معناست؟ سؤال مهم اینجاست که مردمی که او سعی میکرد آنها را جذب کند، نه تنها مسلمان که بسیاری از آنها همانند ابنعبدالوهاب حنبلی مذهب بودند و فراخواندن آنان به تبعیت از قرآن و سنت با چه هدفی بود؟ حقیقتی که در پس پرده این سخنان به ظاهر زیبا وجود داشت، این است که محمد بنعبدالوهاب نمیتوانست یکتنه در برابر قدرت عظیم و شمار زیادی از علمای مسلمان و حتی حنبلی بایستد و مردم را به پذیرش نظریات و عقاید خود فرا بخواند.
سؤال مهم دیگر اینکه در این بین فهم چه کسی ملاک است؟ اگر کسی عالم بود و از قرآن و سنت مطلبی خلاف ابنعبدالوهاب را فهمید، چه تکلیفی دارد؟ محمد بنعبدالوهاب به این سؤال اینگونه پاسخ میدهد: اگر (براجماع عمل نشد) و مسئله اجتهادی بود، بر همه معلوم است که در مسائل اجتهاد مخالفت و انکار راه ندارد.
1 چگونه میتوان ادعای «احترام به اجتهاد مخالفین» داشت و نسبت بتپرستی و شرک هم به آنها داد؟ آیا کسی را که شهادتین بر زبان جاری کرده، نماز خوانده و روزه گرفته است و بر اساس فرمایش پیامبر اسلام6 مسلمان است و از آتش جهنم نجات خواهد یافت، بهدلیل برداشت متفاوت از قرآن سنت و اعتقاد به جواز توسل و استغاثه، میتوان به بتپرستی متهم کرد؟ از اینگونه نسبتهای به ناحق و دور از شأن مسلمان، در آثار محمد بنعبدالوهاب فراوان دیده میشود."