Abstract:
پرسش گری از خدا و جهان آفرینش توسط لودیگ ویتگنشتاین یکی از پر رمز و رازترین و در عین حال کم دامنه ترین کنش های فلسفی اوست که واکاوی حدود و ثغور آن می تواند در روشن شدن بسیاری از زوایای فکری این فیلسوف موثر باشد. خدای ویتگنشتاین، در دیدگاه اولیه او، آشکارگی در عالم ندارد. او در بررسی دقیقی به بی نسبت بودن زبان و تعابیر متافیزیک، اخلاق و مواردی از این سنخ، با جهان پیرامون می رسد و وجود هرگونه سخن محصلی را در این باره مردود می داند. اما تدقیق مرزهای جهان و زبان توسط وی و نوع چیدمان نسبت های زبانی تسری داده شده به رابطه خدا و جهان، علی رغم پی ریزی بنیانی موضوع، چندان کاربرد عملی ندارند. به نحوی که شیوه پردازش ویتگنشتاین در این عرصه تبدیل به نسخه ای شده که وی آن را بر اساس دل خواسته های زبان خویش ترسیم کرده است. می توان گفت که جدا از دعوی واقع گرایی و غیر واقع گرایی در تحلیل موضع وی، رویکرد او در این عرصه رویکردی انتزاعی و البته از حیث مفهومی معنویت گرایانه به شمار می آید.
Machine summary:
از سوی دیگر در برخی موارد رویکرد اثباتی او از قالبهای واقعی استدلال خارج و به زبانی بهغایت تمثیلی بدل میشود؛ اما به صراحت میتوان گفت که ویتگنشتاین به خصوص در حوزة مباحث مربوط به خدا، اخلاق و جهان، میخواست تلاش کند تا به ارائة مستقیم واقعیتها در قالب حوادث عینی بپردازد.
دقت نظر ویتگنشتاین در بیان ماهیت گزارهها از این نظر نیز قابل توجه است که وی در پیریزی بنای رفیع رابطة خدا و جهان آفرینش، بسیار بدون تعارف و کوچکترین قصوری از حدود تدقیق و توجه عمل کرده و لذا قلمروهایی که در این حوزه ساخته است دارای فرمانروایانی مقتدر و بیبدیلاند.
در چنین وضعیتی است که تلقی ما از زندگی خوب در جهان آفرینش، بر اساس این معیار ویتگنشتاین نیاز به بازبینی مجدد دارد (تیلمن، 1382: 114 و برای مطالعة بیشتر ← مانوس، 1379: 69-81؛ علیزمانی، 1381).
چنین خلطی دربارة ایدة بکر ویتگنشتاین به خصوص دربارة خدا رخ داده است و برخی به گمان اینکه وی نظریة جدیدی در این حوزه ارائه کرده است، به نحوی تنگنظرانه در کشف مقدمات و مؤخرات این نظریه، تلاش کردهاند (برای مطالعة بیشتر ← Ayer, 1985: 32-70; Barret, 1991: 44-91).
ایدة خداباوری ویتگنشتاین هرچند به مرزهای نظریه نرسیده است، به لحاظ روشنگری عمیق و مدبرانة مفاهیم مرتبط با ارزش، دستاوردهای علمی و عقلی بسیاری به دنبال داشته است که حتی میتوان با ظرافتی که خود ویتگنشتاین دارد، چنین ایدهای را به ساحت حیات اجتماعی نیز رهسپار کرد و به نوعی بداعت فلسفی نیز در این حوزه دست یافت.