Abstract:
تأویل، شیوهای کهن در تفسیر متون مقدس است که سابقةآن به حماسة ایلیاد و
ادیسه برمیگردد.
در میان مسلمانان این روش، نخست در تأویل حروف مقطعه پدیدار شد و سپس فرقههای
گوناگون مانند: معتزله، باطنیه،اخوان الصفا، فلاسفه، حروفیه و عرفا به تأویل قرآن
کریم و حدیث دست زدند.
در عرفان، عروج از لفظ به معنا و سیر صعودی از عبارت به اشارت تأویل نام دارد و
مبنای آن انسان است که با تحول و ارتقای وجودی به ادراک حقایق در هر مرتبه نایل
میگردد.
مولانا در مثنوی شریف ـ که تفسیری عارفانه به شمار میآید ـ فراوان به تأویل دست
میزند؛ روش او جمع بین ظاهر و باطن است. او الفاظ را به معنای حقیقی
خود میگیرد که این، البته، جز با شهود باطنی و رؤیت درونی به دست نمیآید. مولانا
این معنا را با تمثیلهای متعدد و متنوع و دلانگیز به تصویر میکشد.
Machine summary:
"منتهی لازمة نور دیدن خداوند، دگرگونی خویشتن است او میگوید: باغ گفتم نعمت بیکیف را کاصل نعمتهاست بیشک باغها ورنه لاعین رأت چه جای باغ گفت نور غیب را یزدان چراغ مثل نبود آن مثال آن بود تا برد بو آنکه او حیران بود… گفت از من گم شد از تو گم نشد بی دو چشم غیب کس مردم نشد … مغز نغزی دارد آخر آدمی یکدمی آن را طلب گر زان دمی [بلخی 1363 دفتر سوم: 194 ـ 195][1] در حقیقت نزد مولانا تأویل درست، دعوت به دریافت اسرار امور است که با تجربة عرفانی، شهود باطنی و رؤیت درونی و قرار دادن الفاظ بر معانی حقیقی پدیدار میگردد [محمدخانی 1374: 398 ـ 410] وگرنه مواجهه با الفاظ مشترک و انجماد بر معنای ظاهری و تمثیلی آن رهزن انسان است؛ مولوی این حقیقت را در تمثیل شراب اولیا چنین بیان میفرماید: آن شراب حق بدان مطرب برد وین شراب تن ازین مطرب چرد هر دو گر یک نام دارد در سخن لیک فرق است این حسن تا آن حسن… اشتراک لفظ دایم رهزن است اشتراک گبرو مؤمن در تن است جسمها چون کوزههای بسته سر تا که در هر کوزه چبود در نگر کوزة این تن پر از آب حیات کوزة آن تن پر از زهر ممات گر به مظروفش نظر داری شهی ور به ظرفش عاشقی تو گمرهی لفظ را مانندة این جسم دان معنیاش در اندرون مانند جان پس ز نقش لفظهای مثنوی صورتش ضال است وهادی معنوی در نبی فرمود کاین قرآن ز دل هادی بعضی و بعضی را مضل _______________________________ [1]."