Abstract:
این مقاله با استناد به آثار و گفتار آیت الله طالقانی میکوشد تا پیوند
میان اسلام و دموکراسی را در اندیشههای سیاسی ایشان نمایان سازد. لذا ابتدا به
بررسی مبانی حاکمیت مردم نزد ایشان میپردازد و با ارزیابی نظریة «جمهوری اسلامی»
در افکار طالقانی به جستجوی آموزههای حاکمیت دموکراتیک مبتنی بر دین در آرا ایشان
برمیآید و سرانجام مسأله «شورا» و «آزادی» را به عنوان ارکان اصلی تفکر سیاسی
ایشان از زوایای گوناگون به بحث میگذارد و در پایان یک ارزیابی منتقدانه از تعامل
دین و دموکراسی در اندیشة ایشان بهدست میدهد.
البته توجه به این نکتة مهم ضروری است که رحلت زود هنگام آیت الله طالقانی به او
مجال نداد تا آرا و اندیشههای خود را در عرصة عمل و در مرحلة استقرار نظام جمهوری
اسلامی بیازماید. به همین دلیل تحولات سریع و بحرانهای گستردة
سیاسی ــ فکری پس از انقلاب اقتضا میکرد که نظام اسلامی تحت رهبری امام خمینی در
مسیر دیگری ره بپوید که ممکن است نهایتا با برخی نگرشهای طالقانی
ــ که صرفا مربوط به دورة خاص و کوتاه پس از انقلاب است ــ مغایرتهایی داشته باشد.
از آنجا که هدف این مقاله بررسی اندیشة سیاسی طالقانی است به این مغایرتها اشارهای
نمیکند و پیشاپیش خوانندگان این مقاله را نسبت به آن نکات هشدار میدهد.
Machine summary:
"طالقانی با اشاره به رسالت بزرگ و هدف کلان پیامبران در گسستن بندهای تحمیلی اعم از تحمیلات اقتصادی، طبقاتی، فکری، سیاسی، مذهبی و مانند آن و آزاد کردن بشر بویژه از تحمیلاتی که به نام این بر بشر اعمال میشد تا بشر بتواند حرکت و پویایی خود را بازیابد و از قیدها برهد گفت دعوت اسلام دعوت به رحمت و آزادی است، نظام اسلامی ما نیز میبایست بر همین مبنا گام بردارد و بندها و تحمیلات را از میان بردارد: ما اگر همان رسالت رحمت الهی را دربارة مردم خودمان و دیگران در مرحله اول اجرا بکنیم بسیاری از مشکلات حل میشود.
عمر کوتاه طالقانی در دورة پس از انقلاب به او مجال نداد تا پیوندها و تعاملات دین و دموکراسی را بیشتر بشکافد و به پرسشها و چالشهایی که سالهای بعد فراروی نظام انقلابی قرار گرفت پاسخ گوید، اکنون با طرح برخی از این پرسشها مقاله را به پایان میبریم: سازوکارهای عملی و نظری پاسداری از آزادی در نظام مبتنی بر دین چیست؟ چگونه میتوان از بازگشت دربارة استبداد (استبداد دینی) جلوگیری کرد؟ اگر موضوع نظارت علما را به جای ولایت علما بپذیریم محدوده و دامنه این نظارت تا کجاست؟ این ناظران چگونه انتخاب میشوند آیا برای دورههای مشخص یا مادام العمر؟ این نظارت، نظارتی الهی است یا بشری؟ آیا نظارت به مفهومی که طالقانی مطرح میکرد و عملا ناظران را در جایگاه فائقه مینشاند میتوانست معنایی غیر از سیطره ناظران، بر امور اجرایی، تقنینی و قضایی داشته باشد؟ آیا تعریفی دینی از مفاهیم مدرن و ماهیتا غربی میتوانست اصالت داشته باشد؟ آیا این مفاهیم اصطلاحا بومی شده را میتوان با مفاهیم و مؤلفههای دموکراتیک مقایسه کرد؟ مفاهیمی چون آزادی، حق تعیین سرنوشت، شورا و مشورت که طالقانی بر آن پای میفشرد تا کجا و تا چه حوزههایی قابلیت طرح داشت آیا میتوانست پرسش دربارة اصل نظام را فراگیرد."