Abstract:
منظور از حیات دنیوی در قرآن و عهد عتیق، زندگی این جهانی و خاکی است. هدف تحقیق حاضر، پاسخگویی به این دو مسئله است که رابطهٔ دنیا و آخرت در این دو متن چگونه ترسیم شده و نیز رویکرد این دو، نسبت به حیات دنیوی و نحوهٔ تمتع از آن چیست؟ در قرآن، آخرت، باطن و حقیقت دنیاست و رابطهٔ آن ها را میان اعمال اختیاری انسان در دنیا و سعادت و شقاوت او در آخرت می داند. در عهد عتیق، شواهد صریحی دال بر اثبات جهان ماوراء ماده وجود ندارد و سعادت واقعی انسان در این دنیا رقم خورده و پاداش و جزای انسان نیز مادی و این جهانی است. دل بستگی افراطی به حیات دنیوی و نیز دنیاگریزی در قرآن مطرود بوده و علاقهٔ هدفمند (معتدلانه) نسبت به آن مدنظر است. عهد عتیق، ضمن نکوهش دل بستگی به حیات مادی، با دادن وعدهٔ پاداش و جزای مادی، به طور غیرمستقیم روحیهٔ دنیاگرایی را در مخاطبان خود تقویت می کند. دنیاگریزی مطرود و رعایت اعتدال صرفا مربوط به شئون زندگی دنیوی انسان بوده و قوانین وضع شده از جانب شریعت، بیشتر در جهت تحقق سعادت غایی بشر در زمین و نیز تامین حقوق شایسته انسان ها است.
The meaning in focus of the Mundane Life in the Quran and
Old Testament is the life on this world. In the view of Quran,
life on this world is some test and a running passage to reach to
real life in the Last World. The Quran, describing this world
life, prohibits from clinging to its symbols. Refraining from this
world is blamed and purposeful (moderated) attachment to it
and favorable use of it is recommended. In the Old Testament,
there is no belief to life after death, and this world life is
targeted, and human full control over it and full use of it creates
real happiness of human on this world. And as blaming clinging
to this world, the Old Testament indirectly reinforces loving it
by physical reward and special advantages to the Israelites
(Jewish people). In this context there is no world refraining, and
moderation is merely concerned to human material life and the
divine laws is for reaching to human final happiness and also
providing desirable human rights on this world.
Machine summary:
همچنين از آنجائيکه در اين مقاله منابع اصلي هردو دين ، يعني کتـب مقـدس آن هـا (قرآن و عهد عتيق ) مورد بررسي قرار گرفته است لذا حتي الامکان سعي شـده اسـت تـا براي استخراج اطلاعات مورد نياز و نيز ارجاع موضوعات ، بيشتر از خود متن هـاي اصـلي بهره گرفته شود و از منابع ديگر ـ کتاب ها ـ بيشتر براي کمـک بـه توصـيف موضـوعات مورد بحث استفاده شده است .
بـه عنـوان مثـال در آيـۀ ١٠ سورٔە جمعۀ از مواهب مادي تحت عنوان فضل خدا ياد شده است و يا در آيـۀ ٤٦ سـورٔە کهف خداوند موقعيت مال و ثروت و نيروي انساني را که دو رکن اصلي حيـات دنياسـت مشخص مي کند و ميفرمايد: «اموال و فرزندان زينـت حيـات دنيـا هسـتند» [١٧،ج ١٢، ص ٤٤٥]، يعني سرمايه هايي هستند که زندگي دنيايي بدون آن ها امکان پذير نميباشد و از اين جنبه ، خير و منفعت به حساب ميآيند؛ چون اين سرمايه ها ابزار و دسـت مايـه اي هستند براي رسيدن به هدف برتر، يعني حيات جاويد در جوار قرب الهي در آخرت ؛ امـا خداوند بلافاصله بعد از ذکر نعمت و سرمايه هاي دنيايي، بشـر را نسـبت بـه ابـزار بـودن آن ها هشدار ميدهد.
در قرآن کريم ، آزمايش انسان ، معرفت به خـدا، عبـادت و رحمـت و قـرب الهـي بـه عنوان هدف خلقت انسان بيان شده است اما به طور کلي مـيتـوان گفـت کـه هـدف از خلقت انسان اين است که او با اراده و اختياري که خدا در وي نهـاده از دنيـا و متـاع آن بهره گيرد و از طريق آزمايش و عبادت و کسب معرفت نسبت به علم و قدرت خدا، خود را تهذيب کند و پرورش يابد و در نهايت به معرفت و سعادت کامل که از رحمت و لطـف الهي سرچشمه گرفته و هدف از خلقت اوست ، نائل شود.