Abstract:
یکی از مسائلی که در چهار دهة گذشته در میان زبان شناسان گشتاری زایشی محل بحث بوده است، رابطة میان صرف و نحو
است. پرسشی که هم اکنون در این حوزه مطرح است، این است: آیا ساخت واژه دستگاه مستقلی است یا می توان آن را
زیرمجموعه ای از نحو به شمار آورد؟ در این مقاله کوشیده ایم با توجه به فرایندهای واژه سازی زبان فارسی نشان دهیم که
پذیرش استقلال صرف و نحو موجه تر به نظر می رسد.
مهمترین دلایلی که ارائه کرد هایم، به قرار زیر است:
-1 همة گروههای نحوی دارای هسته اند، اما شمار بسیاری از واژه های پیچیده فاقد هست هاند.
-2 شمار بسیار زیادی از واژه های مرکب معنایی پیش بینی پذیر دارند، اما معنی آنها صرف، ویژه است و سرجمع معانی اجزای
سازنده شان نیست.
-3 مقولة دستوری شمار بزرگی از واژه های مرکب با مقولة دستوری واژه های سازنده شان متفاوت است.
هنگامی که به اسم افزوده می شود، در موارد بی شماری صفت می سازد، اما واژه های زیادی نیز وجود ،« ی-» -4 پسوند اشتقاقی
آنها را به صفت تبدیل نمی کند. بر این اساس، می توان اسمها را به دو زیرگروه تقسیم کرد، اما این دو « ی » دارد که پسوند
زیرگروه در نحو معتبر نیستند و رفتار نحوی همانندی دارند.
-5 جایگاه تکواژهای تصریفی در واژه های مرکب و گروههای نحوی متفاوت است.
-6 طرح تکیه در واژه های مرکب و گروههای نحوی با هم تفاوت دارد.
Machine summary:
"شماری از پیشوندهای فارسی باعث تغییر مقوله میشوند: با-+اسم-صفت:باهوش،باسلیقه،باتدبیر بی-+اسم-صفت:بیپول،بیعرضه،بیرحم ب-+اسم-صفت:بجا،بحق،بروز اما شمار دیگری باعث تغییر مقوله نمیشوند: ابر-+اسم-اسم:ابرمرد،ابرشهر،ابرقدرت نا-+صفت-صفت:نادرست،ناپاک،نامناسب پاد-+اسم-اسم:پادزهر،پادتن،پادزیست بنابراین وندهای فارسی را میتوان به دو گروه تقسیم کرد:1-گروهی که باعث تغییر مقوله میشوند و میتوانآنها را مقولهگذاران نامید؛2-گروهی که باعث تغییر مقوله نمیشوند و میتوان آنها را مقولهناگذاران نامید1بنابراین،آن قاعده نحوی بدون استثنا که براساس آن همه گروههای نحوی دارای هستهاند؛یعنی دارای عنصریهستند که مقوله گروه را تعیین میکند،در سطح صرف اعتبار مطلق ندارد و واژههای مشتق بسیاری در زبان فارسیوجود دارد که مشمول این قاعده نمیشوند.
اما وضع همه واژههای مرکب چنین است؛مثلا شمار بسیار زیادی از اسمهای مرکب از ترکیب دو اسم ساختهشدهاند که میتوان آن را با قاعده زیر بیان کرد: 3-اسم+اسم-اسم مرکب مثال:گلخانه،دانشسرا،آبانبار،رزمناو،سپهسالار در این اسمهای مرکب،نه براساس مقوله اجزای سازنده،بلکه براساس روابط معنایی میان دو واژه میتوان هسته راتعیین کرد.
برای مثال+دوگروه واژه زیر را در نظر میگیریم: گروه الف خوشظاهر بدمنظر قویپنجه گروه ب پیرمرد بزرگراه شوراب &%00416NBZG004G% این هردو گروه دارای ساختار"صفت+اسم"هستند،اما مقوله نحوی و معنای آنها با هم متفاوت است+چنانکه درزیر میبینیم: گروه الف خوشظاهر:دارای ظاهر خوش بدمنظر:دارای منظر بد قویپنجه:دارای پنجه قوی گروه ب پیرمرد:مرد پیر بزرگراه:راه شورآب:آب شور واژههای گروه(الف)صفت مرکب و گروه(ب)اسم مرکباند.
4. مقوله مستقل از اجزای ترکیب کسانی که با فرایندهای واژهسازی در زبان فارسی آشنا هستند،میدانند که یکی از زایاترین فرایندهایی که از رهگذرآن صفت فاعلی مرکب ساخته میشود+فرایند زیر است: اسم+ستاک حال-صفت فاعلی4 مثال:مردمفریب:فریبنده مردم انسانگریز:گریزنده از مردم دلخراش:خراشنده دل دیگر مثالها:خداشناس،میهنپرست،سحرخیز،گازسوز،علمآموز چنانکه از معنای این ترکیبها برمیآید،ستاک حال در ترکیب با اسم معنی فاعلی یافته است،یعنی معنایی که بهصورت مستقل وجود ندارد."