Abstract:
پذیرش نظریه لوح سفید و «اصالهالحس» (به معنایی اعم از حس ظاهری و باطنی) در حوزه آگاهی های تصوری، و قبول «اصالهالعقل» در محدوده آگاهی های تصدیقی ـ به عنوان دو مبنای مورد پذیرش حکیمان مسلمان ـ مستلزم ظهور دو مشکل درمورد پدیدارهای نایابی چون تجارب وحیانی است. مشکل اول، مسئله بیان ناپذیری است؛ و مشکل دوم، تشخیص روش قابل اعتماد در داوری، نسبت به سرشت و آثار این گونه امور خارج از دسترس تجارب مشاع (درونی / بیرونی) می باشد. درمورد مشکل دوم، یعنی روش داوری نسبت به پدیدارهایی چون «وحی»، چهار احتمال پیش روی ماست: 1. موضع تعلیق گرفتن و از هرگونه داوری طفره رفتن؛ 2. سعی بر دستیابی به تجاربی این گونه؛ مشروط بر آنکه چنین امری ممکن باشد؛ 3. از تمثیل و مدل سازی بهره گرفتن؛ 4. رجوع به واجدان چنین تجاربی، یعنی انبیا؛ و اتخاذ موضعی درون دینی به جای منظر برون دینی. کوشش ما در این مقاله ضمن توضیح معنای مدل، و تشریح مخاطرات معرفتی حاصل از به کارگیری مدل ها، تبیین این نکته است که تنها راه قابل اعتماد برای داوری درمورد امور تجربه گریزی چون وحی، روش چهارم می باشد
Agreeing with the theory of white tablet and sensualism، including inner and outer senses both، in the field of concepts and with intellectualism in the field of judgements، as two bases of Muslim philosophers، would lead to two problems when dealing with invisible phenomena such as experiences of revelation: one is non-explanotry state of them and the other lies in finding an authentic way for studying them. For the latter there can be found four probabilities: 1. avoiding to judge، 2. seeking to aquire such experiences if possible، 3. using examples and models، 4. relying on the people of such experiences، namely prophets، and taking a religious position.
In the paper، the meaning of model and the difficulties in the way for using models have been introduced and it has been proved that the only authentic way consists in the four probability.
Machine summary:
"برای نمونه، صدرالمتألهین بحث مبسوطی را درباب بدیهیات اولیه مطرح نموده، این سؤال را پیش میکشد که آیا میتوان علمی یقینی و قطعی بهدست آورد؟ یا علم قطعی، دستنایافتنی است و حتی بدیهیات اولیه هم در معرض تردید و تشکیک قرار دارند؟ (صدرالدین شیرازی، الف 1360: 166) باری، پذیرش اولیات، بهخصوص پذیرش آن بخش از اولیات که قضایای تألیفی هستند (نه تحلیلی)، این نتیجهگیری را درمورد مبنای فلاسفه مسلمان ممکن میسازد که: هرچند فلاسفه مسلمان در حوزه تصورات، قائل به اصالت تجربه (بهمعنای عام تجربه، اعم از تجربه حسی و باطنی) هستند، لیکن در حوزه تصدیقات قائل به اصالت عقل بوده، وجود گزارههای تألیفی پیشینی را مفروض گرفته، از این طریق امکان وجود دانشی بهنام متافیزیک را مسلم میدانند.
بیانناپذیری تجارب عرفانی و ضیق بودن زبان عرفی برای توصیف این تجارب، سخن تمامی عرفا در تمامی ادیان است؛ (استیس، 1361: 289) بهتعبیر شیخ محمود شبستری: <TD>معانی هرگز اندر حرف ناید</TD> <TD></TD> <TD>که بحر قلزم اندر ظرف ناید</TD> <TD>چون ما از حرف خود در تنگنائیم</TD> <TD></TD> <TD>چرا چیزی دگر بروی فزائیم</TD> <TD></TD> <TD></TD> <TD>(لاهیجی، بیتا: 2 ـ 41)</TD> باری، مشکل بیانناپذیری تجارب عرفانی و وحیانی اینک مورد بحث ما نبوده، آنچه مورد عنایت است مسئله اول است که برای آگاهی از امور غیرقابل تجربه، چه راههایی را میتوان پیمود؟ <H1>طرق کسب معرفت نسبتبه امور خارج از محدوده تجربههای مشاع</H1> در قبال امور دور از دسترس تجربه (حسی یا باطنی)، چنانچه نتوانیم بهواسطه گزارههای تألیفی پیشینی، و از طریق تأملات فلسفی، به معرفتی متعین و یقینی دست یابیم، چهار گزینه پیشروی ما قرار دارد: 1."