Abstract:
یکی از مباحث فلسفی معاصر درباره معجزه، بحث امکان معجزه است. درباره امکان وقوع معجزه دوگونه سؤال مطرح است: اول این که آیا معجزه مفهومی خود متناقض است؟ دوم این که آیا معجزه با قوانین علمی و فلسفیای مثل اصل علیت، سنخیت علت و معلول و قوانین فیزیکی حاکم بر جهان راست میآید؟ در سؤال اول پاسخ ایجابی به معنای استحاله معجزه است و در سؤال دوم پاسخ سلبی وقوع معجزات را مردود میکند. در این مقاله، ما به سؤال نخست خواهیم پرداخت و پس از بیان دیدگاه های موافق و مخالف در این مساله، نشان خواهیم داد که عدم انسجام مفهوم معجزه، تنها در تعریف خاص «نقض قانون طبیعت» صادق بوده، تعریف قاضی عبدالجبار از معجزه؛ یعنی «ناقض عادت» میتواند مشکل عدم انسجام مفهومی معجزه را رفع نماید.
Machine summary:
"» (Swinburne, Miracles: 320-328) سؤال مهمی که در اینجا روی مینمایاند این است: ما چگونه میتوانیم بفهمیم واقعهای که روی داده مورد نقضی تکرار ناپذیر برای قاعده ای است که ما آن را قانون طبیعت میدانیم ؟ به عبارت دیگر، از کجا معلوم که قاعده ما قاعده نما نباشد و این مورد نقض هم مورد نقض نبوده و روال عادی طبیعت باشد ؟ پاسخ سویین برن به طور خلاصه چنین است که در صورتی که بتوان قاعدهای جایگزین قاعده قبلی کرد که از سادگی لازم بر خوردار بوده، مورد نقض و موارد مشابه آن را در بر بگیرد و بتواند وقوع آنها در آینده را هم پیش بینی کند، مورد نقض ما دیگر مورد نقض محسوب نخواهد شد.
«محاسبه سویین برن تنها جایی برای امکان درستی این که الفی وجود دارد که ب نیست، باز میگذارد، اما این به بهای غیر ممکن ساختن نقض قوانین طبیعت برای او تمام میشود» (Everitt, "The impossibility of miracle": 347-34) در مورد مکی نیز مساله دقیقا به همین صورت است، زیرا بر اساس بیان وی قانون طبیعت مورد نظر وی به این صورت خواهد شد: «همه الف ها ب هستند، مگر در صورتی که خداوند دخالت نموده، الفی ایجاد کند که ب نباشد» (Everitt, The none existence of God: 119)."