Abstract:
ملاصدرا قوه وهم را ذاتا همان عقل میداند که تعلق به امور جزئی حسی یا خیالی یافته است لذا برای وهم، استقلالی قائل نیست. از سویی اگر این نظر را با سایر نظرات ایشان درباره وهم مقایسه کنیم ناسازگاریهایی به نظر میرسد. ناسازگاری اول این است که ملاصدرا برخی از حیوانات را دارای وهم می¬داند درحالیکه وجود عقل در حیوان را انکار می¬کند و دوم اینکه از نزاع وهم با عقل و یا غلبه¬ وهم بر عقل سخن می¬گوید. در این مقاله سعی شده است تا با استفاده ازنظرات ملاصدرا و صدرائیان به حل این ناسازگاریها پرداخته شود. بهطور اجمال راهحل مسئله نزاع وهم و عقل ازنظر ملاصدرا در توجه داشتن به دو جهت و اعتبار برای نفس است که در نتیجه، نزاع مذکور یک مقابله طولی خواهد بود و نه عرضی. در مورد وهم حیوان نیز ملاهادی سبزواری راهحل مسئله را در اتصال خیال حیوان به رب-النوع خویش میداند. مسئله مراتب وهم نیز باید در هر دو ناسازگاری مورد توجه باشد.
Machine summary:
اما باید مطلب دیگری را نیز در نظر داشت و آن اینکه ملاصدرا اول فطرت و پیدایش نفس انسانی را آخر فطرت حیوانی میداند (همان) و به وجود وهم در حیوانات اذعان و تصریح نموده است؛ بنابراین نفس انسان در مرتبه عقل هیولانی اگرچه از وهم انسانی بی¬بهره است اما دارای وهم حیوانی است، اگرچه باز هم این سؤال تکرار میشود که اگر وهم، ذاتی مستقل از عقل ندارد پس چگونه حیوان دارای وهم است درحالیکه از عقل بی¬بهره است؟ آیا تفکیک وهم حیوانی از وهم انسانی صحیح است؟ آیا ماهیت وهم در حیوان با ماهیت وهم در انسان متفاوت است درحالیکه در هر دو، ادراک معانی جزئی میکند؟ ملاصدرا قائل به اتحاد عالم و معلوم در همه مراتب است بنابراین نفس در مرتبه عقل هیولانی باید با معلوم خود متحد باشد و معلوم نفس در این مرحله باید معقول بالقوه باشد و این معقول بالقوه یا هیولانی همان محسوس است که بالفعل محسوس و بالقوه، معقول است چرا که نفس در این مرحله گرچه عاقل نیست اما حاس است و مادامی که نفس، حاس باشد معلومات او نیز محسوسات خواهند بود (ملاصدرا، 1363: ص114؛ همو، 1360ب: ص 203؛ همو، 1354: ص262) و در این مرحله، نفس حتی هنوز به مرحله تخیل نیز نرسیده و فقط از احساس برخوردار است.