Abstract:
فرانظریه سیاسی پوزیتیویستی برپایه اصل وحدت روشی میان علوم، فروکاست موضوعات سیاسی را به طبیعی و در نتیجه مطالعه تجربی نظم های علی حاکم بر پدیدارهای آنها را مورد تاکید قرار می دهد.بر این اساس، عمل سیاسی به صورت تجربی تابع نظمی علی تلقی شده و فرانظریه پوزتیویستی معطوف به تبیین و پیش بینی آن در قالب ساختار قیاسی نظریه علمی و الگوی قیاسی ـ قانون شناختی است. پوزیتیویسم با تاکید بر بی طرفی ارزشی و ضرورت تفکیک واقعیت - ارزش، ارزش های سیاسی را فاقد معیارهای عینیت، معناداری و علمی بودن در نظر می گیرد. بدین ترتیب، مطالعه نظم تجربی اعمال در قالب نظریه هایی همچون انتخاب عقلایی و کارکردگرایی سیستمی با پیش فرض انفعال فاعل شناسا در مقابل واقعیت و بی طرفی ارزشی نسبت به آن که معطوف به شناخت و کنترل ابزاری در قالب سیاستگزاری های کلان است، مورد تاکید قرار می گیرد. نتیجه اینکه، ضمن مفروض شدن پیروی اعمال سیاسی از عینیتی تجربی و همچنین ذهنی فرض شدن ارزش ها در قالب اصل بی طرفی ارزشی، جایگاه عینی کارگزاری اخلاقی و سیاسی در نقد، اصلاح و دگرگونی سیاسی مورد انکار قرار می گیرد.
Positive political metatheory based on the naturalistic ontology concerning unity of method in science، implies reducing social and political issues to naturalistic one and study the emperical regularities in a similar methodology.
Therfore، behaviors political fields conciderd to be subjected to a causal order that implies explanation and prediction according to deductive structure of scientific theory or deductive - nomological model of scientific explanations. Positive metatheory results in value neutrality and nessecity of fact - value distinction.In the logic of positivism، moral values dont have such an objective ground in empirical reality as facts and therefore shoud be conciderd as subjective and relative.
Positive political theories such as rational choise theory and systemic functionalism results in value neutrality، in practice demand some kind of instrumental control in macro policy.Hence،as a result of metatheorical positions enacted،political agency in critique،reform and change is being denied.
Machine summary:
بدینترتیب،الگوی فیزیک به عنوان نمونهای از یک علم تجربی دقیق،به صورت الگویی محوری برای سایر شاخههای علوم تجربی اعم از طبیعی و اجتماعی مورد شناسایی قرار گرفت )93-63,4002,repuD( پیشفرض چنین محوریتی این بوده است که با توجه به پیشرفتهای تجربی در حوزۀ فیزیک،سایر شاخههای علوم نیز در صورت پیروی از روش آن،به توفیقاتی قابل مقایسه دست خواهند یافت.
نخستین گام در این فروکاستن را توماس هابز در«لویاتان»و به صورت تحلیل و تبیین واقعیت انسانی و اجتماعی در قالب قوانین حرکت و مطابق با الگویی فیزیکی ارائه کرد که برپایۀ آن نظام انسانی و اجتماعی نیز همچون طبیعت تابع قوانین علی در نظر گرفته شده است.
بدینترتیب،تبیین و پیشبینی پیامدهای جمعی در عرصۀ سیاست با فرض تجربی ناظر برعمل خود محورانه افراد در روابط متقابل اجتماعی و سیاسی صورت میگیرد نظریه سیاسی اثباتی بیشتر ناظر برتصمیمگیری فردی به مثابه منبع نتایج سیاسی جمعی است که مطابق با تعهد روششناختی به مطالعه سیاست برمبنای الگوی علوم طبیعی پیش برده میشود )692-962,9991,oneuB( .
تفکیک واقعیت و ارزش و تأکید برغیر علمی و بیمعنا بودن گزارههای ارزشی مطابق با معیار تحقیقپذیری تجربی و هزمان تلاش برای تقلیل احکام ارزشی به واقعیتهای عینی قابل مشاهده در مورد احساسات گویندگان و همچنین تأکید براخذناپذیری باید از هست موجب میشود که رویکرد طبیعتگراینه پوزیتیویستی به اخلاق با مسائل و معضلات اساسی بویژه در حوزۀ نظریه سیاسی که یکی از ارکان اساسی آن همواره بعد عملی و ناظر برارزش داوری،نقد،دگرگونی و اصلاح بوده است،مواجه شود.