Abstract:
از زمان فروپاشی اتحاد شوروی و اعلام استقلال جمهوری آذربایجان، روابط تهران– باکو به طور معمول در سطح مطلوبی قرار نداشته و با فراز و نشیبهایی در دو دهه اخیر همراه بوده است. عواملی مانند برخورداری از پیوندهای تاریخی و فرهنگی و وجود ظرفیت های موجود برای همکاریهای اقتصادی بهعنوان محرکی برای گسترش روابط دو طرف به حساب میآید. اما در عین حال این روابط با موانع و عوامل بازدارندهای مانند ادامه اختلافها در مورد رژیم حقوقی دریای خزر، روابط با رژیم اسراییل و آمریکا و پیوستن به ناتو از طرف جمهوری آذربایجان رو بهرو است. بنابراین با وجود برخی فرصتها برای ارتقای سطح روابط دو کشور، درعمل عوامل چالشزا محدودیت فراروی روابط تهران و باکو را افزایش داده است. این نوشتار با اشارهای کوتاه به پیشینه روابط ایران و جمهوری آذربایجان، بسترهای همگرایی و زمینههای واگرایی روابط بین دو کشور را مورد بررسی قرار میدهد.
Since the collapse of the Soviet Union and the declaration of independence by Azerbaijan، Tehran-Baku relations have been generally moving in the right direction with occasional ups and downs over the past two decades. Factors such as cultural and historical communalities and the potential for economic cooperation have acted as impetus for the expansion of relations between the two neighbors. Nevertheless، this bilateral relationship، from the viewpoint of Azerbaijan، is confronted with discouraging obstacles and constraining factors such as the ongoing conflicts over the unresolved issues of the legal regime of the Caspian Sea، Azerbaijan’s desire to join NATO، and its relations with the U.S. and Israel. Despite some opportunities for improving relations between the two countries، challenging factors have put more constraints on Tehran-Baku ties. First، the author briefly examines the history of Iran-Azerbaijan relations، and then discusses the factors influencing their integration and disintegration.
Machine summary:
"در این راستا جمهوری آذربایجان بهدنبال فروپاشی اتحاد شوروی و اعلام استقلال در سال 1991 سیاست خارجی خود را در مسیر نزدیکی هرچه بیشتر به کشورهای اروپایی، ایالات متحده، ترکیه و اسراییل قرار داد.
بهکارگیری این دو دیدگاه مخالف نسبت به رژیم حقوقی دریای خزر از سوی ایران و جمهوری آذربایجان سبب تلاقی منافع و دیدگاههای آنها در حوزه خزر را فراهم کرده و این مسئله یکی از عوامل تأثیرگذار بر کیفیت روابط ایران و جمهوری آذربایجان در سالهای اخیر بوده است(امیری، 1386، ص.
جمهوری آذربایجان با فروپاشی اتحاد شوروی و به دست آوردن استقلال دوباره در سال 1991 بهدلیل تهدیدهای بالقوهای که از طرف روسیه، ایران و ارمنستان احساس میکرد سیاست خارجی خود را در جهت نزدیکی بیشتر به کشورهای اروپایی، ایالات متحده، ترکیه و رژیم اسراییل قرار داد و در حقیقت برای تضمین امنیت خود به روابط فرا منطقهای روی آورد.
البته نباید فراموش کرد که ناتو و در رأس آنها آمریکا بیشتر بهدنبال بهره برداری از منابع انرژی حوزه دریای خزر، جلوگیری از به قدرت رسیدن بنیادگرایان اسلامیدر قفقاز و آسیای مرکزی و جلوگیری از نفوذ ایران و روسیه در این مناطق است.
بنابراین حد و میزان حضور نظامیایران در سقف دفاع از تمامیت ارضی و حدود حاکمیتی ایران در خزر است و به همین دلیل ضمن دفاع از نظریه محدود سازی نظامیگری در خزر، از نظر روسیه در مورد تشکیل نیروهای واکنش سریع حمایت میکند و همزمان از راه امضای پیمان تعرض نکردن با جمهوری آذربایجان که دو کشور را متعهد میکند تا اجازه ندهند از خاک خود علیه کشوردیگر عملیات نظامیانجام شود، تلاش میکند سطح احتمالی درگیریها را در خزر کاهش دهد."