Abstract:
ژان بوریدان و رنه دکارت، هریک به نحوی با موضوع شکگرایی مواجه شدهاند. دکارت، با شک روشی خود، در برابر شکاکیت امثال مونتی، یقین مطلق و گذر از شکاکیت را میجوید؛ وی در هر آنچه قابلیت شک در آن وجود دارد شک میکند تا نهایتا به معرفتی دست یابد که هیچگونه شکی در آن راه نداشته باشد. در سوی دیگر، بوریدان در رویارویی با شکگرایی قرن چهاردهم میلادی، کوشش میکند تا جهت حفظ اعتبار علوم و معرفت مورد نیاز در قلمروهای گوناگون زیست بشری پاسخی در برابر نتایج شکگرایی افراطی ارائه دهد. در حالی که هر دو متفکر مسئلة شک را با توجه به شکاکیت حاکم بر زمانة خود مطرح میکنند، و هر دو، با جدیگرفتن فرضیة شکگرایانة مبتنیبر قدرت مطلق خداوند، شک را تا بالاترین مرتبة آن مورد ملاحظه قرار میدهند، در مواجهه با شکگرایی دو رویکرد متفاوت اتخاذ میکنند. مقایسة نحوة مواجهة دکارت و بوریدان با شکگرایی، هدفی است که در این مقاله دنبال میشود
Machine summary:
در ميان پاره اي از موضوعات مشترک مربوط به بحث شک نزد دکـارت و بوريـدان ، فرضية شک گرايانة مبتني بر قدرت مطلق خداوند، که در قرن ١٤ ميلادي شديدا مورد توجه بوده است و بعدها در فلسفة دکارت ، مضمون آن در بافتي نو تکـرار شـده اسـت ، اهميـت ويژه اي دارد؛ چراکه از سويي با توسل به اين فرضيه و جدي گرفتن آن ، بوريدان و دکـارت ، امکان شک را به بالاترين مرتبة خود مي رسانند و از سوي ديگر پاسخي که هريک بـه ايـن مسئله مي دهند کاملا با ديگري تفاوت دارد و دو مسير مختلف براي مواجهه با شک گرايـي را نمايان مي سازد.
و) استدلال رؤيا: اگرچه بحـث عمـدة بوريـدان ، در مسـئلة شـک ، پـس از توجـه بـه خطاهاي طبيعي ، بيان فرضية شک گرايانه اي فراطبيعي است ، اما وي نيز هرچند نه به انسجام شک دکارتي ، بحث شک مبتني بر رؤيا را مطرح مي کند؛ و البته آن را با فرضية فريب توسط خداوند، پيوند مي زند؛ چنان که وي در قالب عباراتي اين مسئله را چنين بيـان مـي کنـد کـه خداوند به سبب قدرت مطلق خود مي تواند در رؤيا، بازنمودهايي حسي از اشيا را به همان وضوح بازنمودهاي حسي برآمده از اشيا در حالت بيداري براي ما ايجاد کند.