Abstract:
چکیده انقلاب مشروطه زمینهساز تحولاتی ژرف در پهنۀ گوناگون زیست اجتماعی ایرانیان گردید. این انقلاب که خود دارای زمینههای سیاسی، اجتماعی، اقتصادی و مذهبی ویژه و متأثر از برخورد نخبگان و جامعۀ ایران با فرهنگ و تمدن غربی بود، مبانی انضمامی و اندیشگی جامعۀ ایرانی را دچار دگرگونی فراوان کرد. از برجستهترین مواردی که در جریان انقلاب مشروطیت نمود مییابد، دگرگونی و تحول روششناختیای است که این انقلاب، در میان نخبگان بهویژه علمای آن دوران پدید آورده است. بر پایۀ فرضیۀ جستار پیش رو، در طی این تحول و شدن، علمای عصر مشروطیت کانون و نقطۀ مرکزی گفتمان و رویکرد روششناختی خویش را از فقه به سوی علم کلام گرایش دادند. دلمشغولی علمای این هنگام، نگهداشت و پاسداشت ارکان شرع منور در برابر مخالفان، با بهرهگیری از روششناسی علم کلام و آنچه «کلام جدید» نامیده میشود، بوده است. علم کلام بهترین بستر برای واکاوی رویاروییهای علمای این عصر است. این پژوهش با بهرهگیری از رسایل و نوشتههای عصر مشروطه، نشانمیدهد که چگونه علمای آن زمان درگیر نبردی کلامی برای پیراستن ساحت دین از افزودنیها و امور ناصواب بودهاند و این امر را مایۀ خیر و ثواب دنیا و آخرت خود و جامعۀ اسلامی میدانستهاند.
Machine summary:
دل مشغولی علمای این هنگام ، نگه داشت و پاسداشت ارکان شرع منور در برابر مخالفان ، با بهره گیری از روش شناسی علم کلام و آنچه «کلام جدید» نامیده می شود، بوده اسـت .
این پژوهش با بهره گیری از رسایل و نوشته های عصر مشروطه ، نشان می دهد که چگونـه علمـای آن زمان درگیر نبردی کلامی برای پیراستن ساحت دیـن از افزودنـی هـا و امـور ناصـواب بوده اند و این امر را مایة خیر و ثواب دنیا و آخرت خود و جامعة اسلامی می دانسته اند.
این پژوهش خود را با این پرسش روبه رو دیده است که «عصر مشروطه ایران ، چه اثری بر روش شناسی علما نهاده است ؟» و در پاسخ به این پرسش ، فرضیة خود را طرح کرده که بر پایة آن «عصر مشروطیت در ایران ، زمینه ساز تحول گفتمانی در میان علمای جهان تشـیع گشته ، که در حوزة روش شناسی می توان آن را در چهارچوب برجسته شدن گفتمان کلام گرا (کلام جدید)، به زیان گفتمان فقه محور بازشناسی کـرد».
علامـه طباطبایی نیز می نگارد: «علم کلام که به اثبات حقانیت اصول معارف اسلامی می پـردازد و بحث های آن روی این اساس استوار است که یک یک معارف ثابت اند.
این اصل چنان کـار شـده و اسـتوار بود که حتی بزرگان مشروطه خواه نیز آن را تأیید کردند (کسروی ، ١٣٧٨: ٤١١-٤١٢؛ بـرای نمونه های دیگر ← رضائی پناه و ایزدی ، ١٣٩١: ٥٥؛ ناظم الاسـلام کرمـانی ، ١٣٦٤: ٢٩-٣٠؛ محسن کدیور، ١٣٧٨: ١٤٠- ١٤١؛ صفائی ، ١٣٨١: ٢٨٠-٢٨١).