Abstract:
دکارت در تأمل نخست شکهایی را دربارة هر چیزی که میتوان در آن تردید کرد، مطرح میکند و در تأملات بعدی میکوشد به همة این شکها، بهنوعی پاسخ گوید و با این کار نشان دهد که حتی با وجود شکهای افراطی بازهم امکان نیل به معرفت یقینی وجود دارد. به این معنا که میخواهد با خود شک به مصاف با شک برخیزد. آنچه در این مقاله مدنظر است این است که آیا دکارت توانسته است بنا به ادعای خود، پس از تأمل نخست، در تأملات دوم تا ششم یکبهیک شکهای مطرح در تأمل نخست را بهیاری روش تحلیل نفی کند. نویسندگان مقاله بر آنند که دکارت واپسین و در واقع، افراطیترین شک خود را در تأمل نخست، یعنی فرض اهریمن بداندیش را، که با این شک، برنامة تردیدافکنی او کامل میشود و وجود عالم مادی یکسره در مظان تردید واقع میشود، در هیچکجای تأملات و حتی در پاسخ به اعتراضات هفتگانه، برطرف نکرده است. بهنظر میرسد او در ادامة تأملات، جایگاه و نقش اهریمن بداندیش را در نظام فلسفیاش فراموش میکند یا آنکه نمیتواند خود را از چنبرة این فرض شکاکانه برهاند. در این مقاله ما با استناد به آراء خود دکارت و اشاره به نظرات چندی از شارحان و مفسران او میکوشیم به جایگاه و نقش اهریمن بداندیش در سیر شک دکارتی و میزان موفقیت او در غلبه بر شک بپردازیم و معضلی را که به نظر میرسد نظام فلسفی دکارت در این راستا با آن روبهروست، بازنماییم.
Machine summary:
1 فرض اهريمن بدانديش و طرح فلسفي دکارت سيدمصطفي شهرآييني استاديار گروه فلسفه دانشگاه تبريز عزيزه زيرک باروقي کارشناسي ارشد فلسفه از دانشگاه تبريز چکيده دکارت در تأمل نخست شک هايي را دربارة هر چيزي که ميتوان در آن ترديد کرد، مطرح ميکند و در تأملات بعدي ميکوشد به همۀ اين شک ها، به نوعي پاسخ گويد و با اين کار نشان دهد که حتي با وجود شک هاي افراطي بازهم امکان نيل به معرفت يقيني وجود دارد.
نويسندگان مقاله بر آنند که دکارت واپسين و در واقع ، افراطيترين شک خود را در تأمل نخست ، يعني فرض اهريمن بدانديش را، که با اين شک ، برنامۀ ترديدافکني او کامل ميشود و وجود عالم مادي يک سره در مظان ترديد واقع ميشود، در هيچ کجاي تأملات و حتي در پاسخ به اعتراضات هفت گانه ، برطرف نکرده است .
دکـارت فرض اهريمن بدانديش را در کتاب تأملات در پايان تأمل نخست ميآورد در حالي که در کتاب گفتار در روش که پيش از اين منتشر کرده بود، اشاره اي به اين فرض و حتي بـه فـرض خـداي فريبکار به چشم نميخورد و در بيان شک هاي خود فقط به شک در داده هـاي حسـي و برهـان خواب و رؤيا بسنده ميکند.
با توجه به اين سخن دکارت متوجه مـيشـويم آنچـه دکـارت بـا فـرض اهريمن بدانديش مورد ترديد قرار ميدهد، باورهاي عادي روزانه ما از عالم خارج است ؛ بـه ايـن معنا که اين باورها، همان هايي نيستند که او در فرض خداي فريبکـار مـد نظـر دارد.