Abstract:
شعر فرخی یزدی، شاعر آزاده مشروطه و ابراهیم طوقان، شاعر مبارز فلسطینی از گونه های شعر پایداری به شمار می رود که از لحاظ مضمون، به هم نزدیک، اما از نظر ساختار شعری، تا حدودی با هم متفاوت است و هر کدام از آن دو، به منظور بیان اندیشه های سیاسی، اجتماعی خود، ابتکارهای شعری ویژه ای به وجود آورده اند. فرخی برای بیان اندیشه های ضد استعماری و استبدادستیزانه خویش، «غزل سیاسی» را پدید آورد؛ اما طوقان به منظور بیان همان مضمون ها، با استفاده از موشحات و اوزان ضربی، ابتکاراتی ویژه در شعر عربی ایجاد نمود. هر دو شاعر از زبانی ساده، واژگان امروزی و طنز به خوبی استفاده نموده اند. این مقاله با روش توصیفی- تحلیلی وجوه مشترک و تفاوت های شعر پایداری این دو را بررسی و مقایسه می نماید. یافته این پژوهش، گویای آن است که خلاقیت های هنری هر کدام از آن دو، مسائل سیاسی و اجتماعی را در قالب و شکلی متفاوت از دیگری بازتاب داده است.
Machine summary:
com"/> دکتر علی سلیمی دانشیار گروه زبان و ادبیات عربی، دانشگاه رازی کرمانشاه سمانه نوروزی کارشناس ارشد زبان و ادبیات عربی، دانشگاه رازی چکیده شعر فرخی یزدی، شاعر آزادة مشروطه و ابراهیم طوقان، شاعر مبارز فلسطینی از گونههای شعر پایداری به شمار میرود که از لحاظ مضمون، به هم نزدیک، اما از نظر ساختار شعری، تا حدودی با هم متفاوت است و هر کدام از آن دو، به منظور بیان اندیشههای سیاسی، اجتماعی خود، ابتکارهای شعری ویژهای به وجود آوردهاند.
) فرخی خوب میدانست که کارگردان تمام حوادثی که در جامعه رخ میدهد، بیگانگان هستند و زمامداران نالایق، بازیگرانی هستند که به ایفای نقش میپردازند: گر نقاب از چهره این عدل بردارند، خلق رشته را بیپرده، دست اجنبی خواهند دید (فرخی یزدی، 1378: 197) ابراهیم طوقان نیز از نخستین شاعران فلسطینی است که به روشنی، سرنوشت سیاهی را که در انتظار فلسطین است، پیشبینی میکند.
وی هم مانند آزادیخواهان دیگر که با آن همه امید و آرزو، چرخ انقلاب مشروطه را به گردش درآورده بودند، نمیتوانست زیر بار چنین ننگی برود (محمدی و مسرت، 1378: 26) و به عامل این قرارداد، «وثوق الدوله» بسیار انتقاد کرد: داد که دستور دیو خوی زبیـدادداد قـراری که بیقـراری ملـت کشــور جم را بـه باد بیهنری دادزان به فلک میرسد ز ولوله و داد (فرخی یزدی، 1378: 193) فرخی، شخصیتهایی همچون: «وثوق الدوله»، «قوام السلطنه»، «نصرت الدوله» و حتی نمایندگان مملکت را دلال وطن فروش میداند: نصرت الدوله در فنای وطن همچو دلال، در فروش وطن در اروپـا کند تلاشی ببیندائمش مشتری تـراش ببین (همان: 209) در نگرش او، نمایندگـانی کـه از راه خـریدن رأی به جایـگاه عـالی نمایندگی مردم رسیدهاند، خمیازه میکشند، وطن میفروشند و حق دلالی و بیحالی میگیرند: آن کـه از آرا خریـدن مسنـد عـالی بگیرد مملکت را میفروشد تا که دلالی بگیرد روی کـرسی وکـالت آن کـه زد چـرت از کسالت اجـرت خمیـازه خواهـد، حـق بیحـالی بگیـرد (همان: 80) قبل از تشکیل دولت اسرائیل در سال 1948 م.