Abstract:
هدف از مقاله ی حاضر بررسی رابطه ی عشق و قدرت و عمل آن در سطح سوژه است. بدین منظور نشان خواهیم داد که حقیقت عشق نه لزوما حقیقتی فراتاریخی و ذاتی بلکه حقیقتی گفتمانی است که در دل رژیم-های گفتمانی و در قالب استراتژی های گفتمانی صورت می بندد. بدین منظور به بررسی این مسئله می پردازیم که گفتمان عشق چگونه در پیوند با روان پزشکی و روانشناسی سوژه ی عاشقی را بر می سازد که می توانآن را «عاشق ماهر» دانست. این ایده مورد بررسی قرارمی گیرد که مازاد و امر مرموزی که حرکت عاشقانه برای فراچنگ آوردن آن صورت می گیرد نه مازادی اصیل و ذاتی و مرموز، بلکه چیزی است در سطح و حاصل گفتمان است. این مازاد و امر مرموزی که عشق حول آن شکل می گیرد، خود برساخته ی گفتمان است و گفتمان از طریق دانش علمی سعی در رمزگشایی این مازاد دارد. این مازاد اگرچه رازآلود و در عمق جلوه داده می شود اما در عمل در سطح است و حول آن گفتارهای فراوانی تولید علم و دانش می کنند. مهارت های درست عشق-ورزی در قالب دانشی علمی تولید و توزیع می شوند و بهنجارسازی عشق صورت می گیرد. همچنین چگونگی بهره گیری این گفتمان از عناصر گفتمان های عرفانی و فلسفی پیشین در عشق به امر مطلق و اسطوره ی زیبایی و عمل آن در سطح زندگی روزمره ی کنش گران در مقام سوژه هایی عاشق مورد بررسی قرار می گیرد
Machine summary:
همچنین چگونگی بهره گیری این گفتمان از عناصر گفتمان های عرفانی و فلسفی پیشین در عشق به امر مطلق و اسطوره ی زیبایی و عمل آن در سطح زندگی روزمره ی کنش گران در مقام سوژه هایی عاشق مورد بررسی قرار می گیرد.
اینکه چه چیز در پس چرخه ی تکاپوهای عاشــقانه ی آدمی اســت و چگونه باید به آن معنای عمیق رسید، چیزی است که گفتمان ، در قالب تولید دانش و مناسک و مهارت ها، آن را تعیین می کند و بدین واسطه سوژه های خود را می سازد و چرخه ی فانتزی را در آن ها تعبیه می کند.
سوژه ی دکارتی و عشق در گفتمان عرفانی و کلاســیک آن چیز مازاد و برون افتاده که ظاهرا در عمق اســت و باید در مورد آن سخن نگفت (اما در عمل در مورد این سخن نگفتن و آن راز بسیار سخن گفته می شود و رســاله ها نوشته می شود) در روی زمین نیست و در ساحت امر مادی جستجو نمی شود.
گفتمان فرد محور مدرن ســوژه ای را برمی ســازد که واجد میل به سروری بر جهان و معشوق است و نه فقر و فنا، سوژه ی عرفانی در صدد نفی خویشتن و یکی شدن با معشوق است ؛ اما سوژه ی مدرن اگرچه با چنین الگویی بمباران می شود (هالیوود و رسانه ها و الگوی عشق ورزی در قالب یکی شدن در سریال ها و فیلم های عاشقانه و رستگار شدن عاشق و معشوق در یک عشق راستین ) اما در عمل چنین وحدتی محال اســت .