Abstract:
هر ناحیه جغرافیایی و نیز هر کشور با دو عامل نقطه کانونی یا مرکز سیاسی و قلمرو و محدوده معین، تعریف می شود. مطابق قوانین رسمی بین المللی، همه کشورهای جهان دارای محدوده سرزمینی مشخص هستند که از سوی نهادهای بین المللی و دیگر کشورها به رسمیت شناخته شده و بر روی نقشه سیاسی جهان نمایش داده می شوند. علاوه بر مفهوم رسمی قلمرو، براساس نگرش اسلامی می توان برای هریک از کشورهای جهان محدوده دیگری را در نظر گرفت که از آن به قلمرو یا حوزه نفوذ یاد می شود.
حوزه نفوذ آن محدوده جغرافیایی است که یک کشور به طور محسوس یا نامحسوس قادر به کنترل فرایندهای محیطی موجود در آن باشد. حوزه نفوذ یک کشور ناشی از برآیند عوامل متعدد سیاسی، اقتصادی، نظامی، جغرافیایی و فرهنگی است. لیکن مطابق نظر این مقاله، عوامل و منابع فرهنگی و نرم افزاری به عنوان اصلی ترین مولفه تاثیرگذار در حوزه نفوذ کشورها محسوب می شود.
نظر به اینکه رویکرد مقاله حاضر توجه و تاکید بر نگرش اسلامی در حوزه اندیشه سیاسی است، لذا طی این پژوهش تلاش به عمل آمده تا با بهره گیری از مبانی اندیشه سیاسی اسلام، به بحث و بررسی پیرامون نقش عامل فرهنگ و منابع نرم افزاری قدرت در توسعه حوزه نفوذ کشورها پرداخته شود.
در این رابطه پرسشی که مطرح گردیده آن است که، «قلمرو نفوذ چیست و با چه شاخصه هایی تعیین می شود؟» در پاسخ به پرسش مزبور، این فرضیه ارائه شده است که، «به نظر می رسد قلمرو نفوذ مشتمل بر محدوده اثرگذاری یک کشور بوده و اصلی ترین شاخص در تعیین این قلمرو، شاخص اقتدار فرهنگی است».
Each geographic region and each country is defined by two factors: 1- Focal point or political center، 2- certain realm and domain. According to international regulations، all countries have certain territorial area which is recognized by International institutions and other countries that is displayed on the world political map. In addition to the official concept of realm، on the basis of Islamic attitude، it is possible to consider another domain for each country which is called sphere of influence.
Sphere of influence is a geographical domain theta country is able to control its existing environmental process in perceptible or imperceptible form. The sphere of influence of a country is the total of various political، economic، military، geographical and cultural factors. On the basis of this article، the cultural and soft factors and sources are considered as the most principal factors affecting countries' sphere of influence.
With respect to the this point، the present article emphasizes the Islamic attitude in the domain of political thought، and therefore، this research tries to study and discuss the role of cultural factor and soft sources of power in expanding sphere of influence of countries using the principals of Islamic-political thoughts.
In this relation، there is a question that is: “what is the sphere of influence and what factors does it have? In response to this question، a hypothesis is presented that is: “it seems that sphere of influence consists of a country’s influence that exerts and the major index in specifying this sphere is the index of cultural authority.
Machine summary:
موانع و محدوديتهاي تأثيرگذار در قلمرو نفوذ از ديدگاه اسلامي ، به موازات فاصله گرفتن حکومت از مـوازين شـرعي و مقبوليـت مردمـي و همچنين کارآمدي در عرصـة مـديريت و ايفـاي مسـئوليتهاي ذاتـي خـود، بـه تـدريج ويژگـي مشروعيت و کارآمدي آن از ميان مي رود و با بروز نارضايتي هاي مردمي و افزايش آن در درون مرزها، مقدمات تزلزل جايگاه و اقتدار معنوي آن فراهم آمده و زمينه براي شکل گيري انديشه ها و جريانات معارض داخلي پديد مي آيد.
براساس نگرش اسلامي ، دامنة نفوذ و اثرگذاري مؤثر يک حکومت آن محدودهاي است کـه دولت به طور محسوس و نامحسوس و آشکار و پنهان، قادر به کنترل فرايندهاي محيطي بوده و مردم و روابط حاکم بر فضا را به نحو جدي و عملي همراه با رضايت و همراهي مردم، نهادهـا و عناصر موجود، مديريت و سازماندهي مي نمايد و ايـن مهـم در گـرو ميـزان مشـروعيت کـه همبستة با عقلانيت مي باشد (١٩٩٣٥١,Larijani) و پذيرش همگاني آن از سوي مـردم تحـت حاکميت (١٩٨٥٧٠,Dal) و همچنين کارائي و قابليـت حکومـت در سـازماندهي و مـديريت سياسي فضا و ايفاي مسئوليت هاي گوناگون خود در قبال شهروندان مي باشد.
مطابق نظر اسلام، تنها آن دسته از حکومت ها واجد اقتدار، نفـوذ و اثرگذاري لازم براي مديريت سياسي و تدبير امور مردم مـي باشـند کـه داراي بيشـترين درجـة مشروعيت الهي و عقلانيت و سپس حمايت و رضايت مردمي باشند و اين قبيل حکومت ها نيـز از حيث ماهيت ، ساختار و نيز کارکرد، هيچ نسبتي با روشهاي قهرآميز اعمال حاکميت ندارند.