Abstract:
در میان حکومتهای پرشماری که پس از فروپاشی دولت ایلخانی، در گوشه و کنار ایران سر برآوردند دولت سربداران، از لحاظ خاستگاه اجتماعی و نیروهای حامی و گرایشهای مذهبی دارای ویژگیهای منحصربهفردی است. این امر رویکرد ویژه و متفاوت آنان، به مقوله مشروعیتسازی را نیز ایجاب میکرده است. ازسویدیگر، خصلت بیثباتی و استقرارنداشتن سیاسی که درباره سربداران از برجستگی خاصی برخوردار بود و بهویژه، خلع و قتل مکرر حکمرانان، پرسشهایی را درباره میزان توفیق این حکومت، در ایجاد مشروعیت مطرح میسازد. پژوهش حاضر به روش توصیفیتحلیلی انجام گرفته است و از طریق تحلیل اطلاعات منابع تاریخی، نشان میدهد خاستگاه اجتماعی و گرایشهای مذهبی متفاوت حکومت سربداران، سبب شد این حکومت قادر نباشد از منابع مشروعیت متعارف و رایج بهره وافی ببرد؛ همچنین مفاهیم و منابع جدیدی که مشروعیت پایداری به بار میآورد، ایجاد کند.
Sarbedaran government was unique considering its social status، supporters، and religious affiliations among the numerous governments that emerged from all around Iran after the patriarch government collapsed. This factor demanded a special and different approach that they had toward the issue of legitimacy. On the other hand، the quality of political instability which was prominent in Sarbedaran، and specifically frequent dethroning and murdering rulers raises questions about the amount of success the government achieved in establishing legitimacy. The present article has a descriptive analytical method and through investigating the information from historic resources reveals that social status and different religious affiliations of Sarbedaran government made them not only unable to take a lot of advantage of conventional sources of legitimacy but also unable to make new sources as the result of legitimacy.
Machine summary:
آن دسته از آثاری نیز که به مسئلۀ مشروعیت پرداختهاند، حکومت سربداران را در کانون توجه قرار نمیدهند؛ ازجمله مهمترین کارهای دسته اخیر، میتوان به مقالهای با عنوان «حکومتهای ایران در قرن هشتم هجری و مسئلۀ مشروعیت» (اللهیاری، فریدون و مرتضی نورائی و علی رسولی، 1389) اشاره کرد که در بخشی از آن، به سربداران نیز پرداخته شده است؛ اما علاوهبر آنکه حکومت سربداران، در کانون توجه آن قرار ندارد تنها از جنبۀ ایجابی، برخی از مبانی مشروعیتساز این حکومت بررسی شده است.
در ارتباط با وضعیت مردم غیرقبیلهای شهرها و روستاهای خراسان که در منابع این دوره، معمولا از آنها با عنوان «تازیک» یا «تاجیک» یاد میشود، باید یادآوری کرد که فروپاشی حکومت متمرکز مغولان، نه تنها آنها را از زیر بار ستم و تعدی مغول رها نکرد بلکه خلاء قدرت به وجود آمده و جریان جنگ مستمر بین مدعیان و گردنگشان، اینان را بیش از پیش در معرض تباهی و سیهروزی قرار میداد.
برخی از پژوهشگران نیز با توجه به اینکه شیخحسن جوری، پیش از آغاز قیام سربداران، اصطلاحاتی مانند «اختفاء» و «ظهور» را به کار برده است نتیجه گرفتهاند این عبارات برای اشاره به قریبالوقوعبودن ظهور امام داوزدهم شیعیان که در غیبت به سر میبرد، استعمال میشده است (اسمیت، 1361: 57؛ بیانی، 1371: 2/770).
ازاینرو، وجیهالدین مسعود دومین حکمران سربدار که پس از قتل برادر به قدرت رسیده بود، با داشتن درکی از خلاء مشروعیت حکومت خود و در کوششی برای کسب مقبولیت، در میان پایگاه اجتماعی جنبش سربداران، شیخحسن جوری را که به علت فعالیتهای تبلیغی خود، در زندان ارغونشاه جانیقربانی بهسرمیبرد، در عملیاتی نظامی رها کرد (سمرقندی، 1372: 178؛ خواندمیر، بیتا: 3/354).