Abstract:
مسایل اجتماعی از دیر باز به عنوان یکی از مهم ترین دغدغه های هر انسان متعهد به جامعة خویش ، مورد توجه و اهتمام شاعران بوده و از اصلی ترین درون مایه های شعری معاصر محسوب می گردد. در این میان، شاعران زن نیز به عنوان نیمی از جامعه ، توجه ویژه ای به اجتماع پیرامون خود، بویژه مسایل زنان داشته اند که باید فروغ فرخزاد در شعر فارسی و سعاد الصباح را در شعر عربی از این دست انگاشت . مسایلی همچون دفاع از حقوق انسانها، مبارزه با مردسالاری حاکم بر جامعه ، انسان دوستی و عدالت خواهی ، احقاق حقوق انسان و زن، احیای هویت زن و دفاع از کیان زنان، مبارزه با نابسامانی های اجتماعی از جمله تبعیض بین زن و مرد در جوامع مردسالار، آزادیخواهی و... از دل مشغولی های اصلی آنهاست . به جهت وجود قرابت های بسیار میان بن مایه ها و مضامین اجتماعی اشعار ایشان، این پژوهش سر آن دارد تا به بررسی تطبیقی مسایل اجتماعی مشترک مطرح شده در اشعار این دو شاعره بپردازد و بیان می دارد که این دو از جملة شاعرانی هستند که دردهای جامعه را کاملا احساس کرده و با شعر خود به مبارزه با نابسامانی های اجتماعی پرداخته اند.
Machine summary:
"همچنین ، شاعر از درد جامعه ای می نالد که زن در آن مورد ستم واقع شده و او را فقط برای استفادة ابزاری، هوس و عشرت می خواهند؛ فروغ در این شعر آشکارا بر نگاه ابزاری که نسبت به زن در جامعه حاکم است ، می تازد، جامــعه ای که زن را مـوجود بی روحی می داند که خالی از اندیشه و تفکر است : به او جز از هوس چیزی نگفتند/ در او جز جلوة ظاهر ندیدند/ به هر جا رفت در گوشش سرودند/ که زن را بهر عشرت آفریدند ( همان:٢٧) سعاد نیز در شعر زیر بسان همتای ایرانی اش، از شرایط حاکم بر زن و نگاه کالا گونه به او ناراضی است و به نیابت از همة زنان کشورش به طور خاص و تمام زنان جهان به طور عام، بیان می دارد از این که مانند یک زمین مزروعی ، ملک شخصی ، مجسمه ای مرمرین و ابزاری در دست مرد و در جهت خواسته ها و لذتهای او باشد، ناراحت و دلخسته است : از قصه های عشق و اخبار عاشقانه / خسته شدهام/ دلخسته ام از دورهای که / زن را مجسمه ای مرمرین می انگارد/ چرا مرد مشرقی / وقتی زنی را می بیند/ نصف حرفش را فراموش می کند/ چرا مرد شرقی / زن را مثل یک تکه شیرینی / و جوجه کبوتر می بیند/ چرا از درخت قامت زن/ سیب می چیند و به خواب می رود!"