Abstract:
نقد مضمونی، رویکردی نو در نقد ادبی است که در دهة پنجاه میلادیشکل گرفت و سرآغاز نقد نو محسوب میشود. بانی این نوع نقد را گاستون باشلار و نقددنیای خیالش میدانند. گاستونباشلار به بررسی تصاویر ناخودآگاهی کهدر متن با تخیل بر روی ماده شکل گرفتهاند، میپردازد. به نظر باشلار این عناصر چهارگانهاندکه به خیالپردازیهای آدمی پر و بال میدهند. در مقالة حاضر، با رویکرد باشلار بهبررسی مضمون آب و آتش در رمان همنوایی شبانة ارکستر چوبها میپردازیم. درحالی که آب در این رمان دو نقش متضاد مرگآفرینی و زایندگی دارد. آتش نیز بیانگرتصاویر مرگ، ویرانی و نیز مجازات است. ولی مثالهای مربوط به مرگآفرینی آب نیز ازچیرگی این بعد و همسویی آن با موتیف مرگ که از مضامین غالب این رمان است، نشاندارد. بررسی غریزههای مرگ و حیات در راستای تبیین و توضیح مضامین از طریق نقدروانکاوانه گویای کشش به سوی مرگ و خودویرانگری راوی داشته و با مرگآفرینی مضامینآب و آتش همخوانی دارد.
Machine summary:
واقعه ای غیرمنتظره زندگی نسبتا آرام راوی را که پـس از مرگ همسرش به این ساختمان نقل مکان کرده تهدید می کند: ایرانی تنومند و متعصبی بـا نـام تمثیلی پروفت که خود را فرستادة خدا برای مجازات گناهکاران می داند و مشغولیت شبانـه اش ترسیــم صحنه های شکنجـة دوزخیان بر در و دیوار اتاقش است پا به سـاختمان مـی گـذارد و زندگی راوی و دوستانش را تهدید می کند.
باشلار در متن به جستجوی «تبلور تصاویر ناخودآگاه روانی است که رابطـة خیـال با عناصر اربعه آنها را مشخص کرده است » (همان ١١ و ١١٠) گاسـتون باشـلار بـر ایـن بـاور اسـت کـه عناصـر چهارگانـة آب، آتـش ، خـاک و بــاد خیالپردازی های آدمی را به پرواز درمی آورند، ولی در حالی که قدما این چهار عنصر را «آتـش سوزنده، آب سازنده، باد پوینده و خاک پاینده » می نامیدند (بایار، سـتاری ٢٠) بـه گفتـة جـلال ستاری در مقدمة روانکاوی آتش ، از نظر باشلار این عناصر یـک معنـای واحـد و تـک بعـدی نداشته و می توانند تداعی کنندة تصاویر متعددی باشند.
ولی باید گفـت کـه بـا این همه در رمان همنوایی شبانة ارکستر چوبها مرگ آفرینی آب، بعد غالب است و در نهایت بر بعد دیگر غالب شده و منجر به مرگ راوی می شود.
با این همه در همنوایی شبانه ، آنطور که دیدیم ، غلبه و برتری با بعد منفی ویرانگر آتش است که ایـن بار نیز به غلبة غریزة مرگ در وجود راوی و دغدغه و هراس مـدام او دربـارة مـرگ حکایـت دارد.