Abstract:
متن ذیل ، دومین جلسه از هشت جلسه سخنرانی استاد شهید مرتضی مطهریر دربـاره حقـوق زن و مرد است که در سال ١٣٤٥ در انجمن اسلامی پزشـکان برگـزار شـده اسـت . اسـتاد در ایـن جلسه ، نخست نکاتی مرتبط با جلسه اول که درباره فراز اول آیه ٣٤ سوره نسـاء (الرجـال قوامـون علیالنساء) در موضوع قوامت مرد بر زن است ، یادآوری و یا اضافه می کنند و سـپس فـراز دوم آیه شریفه ـ بـه ویـژه «واضـربوه » ــ را کـه بـه تعبیـر اسـتاد، جنجـال فراوانـی دربـاره آن بـه راه انداخته اند، مورد بحث قرار می دهند. با توجه به اهمیت مضاعف تفسیر صحیح این آیه ، سخنرانی مذکور برای اولین شماره فصلنامه «تماشاگه راز» انتخاب شد. شایان ذکر است مباحث منتشرنشده استاد درباره حقوق زن و از جمله این جلسه ، در تابستان امسال (١٣٩١) به وسیله انتشـارات صـدرا منتشر خواهد شد.
Machine summary:
لزوم وجود مطاع در «اجتماع منزلي » يک نکته اين است که آيا اساسا در اين «اجتماع منزلي » مرد و زن ، احتياجي هسـت کـه يک مقام مطاع وجود داشته باشد ـ آن مقام مطاع ، زن باشد يا مرد ـ يا چنـين احتيـاجي / نيست ؟ وجود يک مقام مطاع در منزل ، اصلا لزومي دارد؟ عين همين مطلب در اجتماع 10 بزرگ هم هست و عرض کرديم که اين مسئله مطرح است که قـدرت اجتمـاع تـا چـه حدود بايد باشد که جلوي آزادي افراد را نگيرد و حدود آزادي افراد در اجتماع بـزرگ چقدر بايد باشد؟ فرنگي ها که اينقدر براي آزادي اهميت و احترام قائل هستند، در عين حال براي آن يک نوع محدوديتي در مقابل قدرت دولت که خود، قدرت اجتماع است ، قائل هستند؛ براي اينکه آزادي اگر آزادي مطلق باشد و يک قـدرتي نباشـد کـه مـافوق آزادي افراد طبق مصالح اجتماع عمل کند، اجتماع پـيش نمـي رود؛ يعنـي ايـن موهبـت آزادي ، جامعه را جلو نمي برد.
بالأخره بعضي از افراد بايد به پست و مقامي انتخاب شوند و ديگران بايد در حدود آن پست از او اطاعت کنند و مصلحت اجتماع چنـين ايجـاب مـي کنـد؛ ولـي در «اجتمـاع منزلـي » چطور؟ آيا طبيعت زن واقعا ابايي از حکومت مرد دارد، همان طور کـه طبيعـت دو مـرد / اولا و بالذات از اطاعت يکديگر ابا دارد؟ بدون شک ، زن هم چون يک انسان است و انسان ، خودخواه است و ميل برتري در 12 همه وجود دارد، نمي شود بگوييم که در طبيعت زن ، ميل برتري و تسلط بر مرد وجـود ندارد؛ ولي عمده اين است که شاهکار خلقت ، ميل تسلطي که در زن قرار داده است از طريق تسلط آمرانه نيست ، بلکه از طريق همان تسلط معنوي و قلبـي اسـت کـه مکـرر عرض کرده ايم .