Abstract:
فقه اهل بیت (ع) یک مجموعه متن محـور اسـت . متنـی کـه بـا تـلاش و اجتهـاد «فقیـه » از منـابع و مستندات شرعی استخراج گردیده و از اراده تشریعی خـدای متعـال حکایـت مـی کنـد و در پرتـو متـد اجتهاد، بهره گیری روش مند از عقل ، استناد به برخی صفات الهی استدلال به اصل سعادت اخـروی از گستره ای برخوردار می باشدکه نیازهای انسان را در تمامی شئون اجتماعی پاسخ می دهد. همچنان که با بهره گیری از جایگاه عرف در نقش «حیثیـت تقییدیـه »،گنجینـه ایـی پویـا بـوده و بـه حـل مشـکلات مقتضیات زمان قادر می باشد. دیدگاه رقیب که با فقر منابع وحیانی روبرو است کاستی های قانونی را با مشروعیت بخشیدن به عرف ترمیم نموده است . این مقاله به بررسـی تفـاوت مزبـور بـر اسـاس اخـتلاف درپیش فرض های فلسفی وکلامی می پردازد. و از آنجائی که این پیش فرض ها متفاوت می باشـند بـا منابع حقوقی متفاوتی نیز روبرو هستیم .
Machine summary:
اکنون، پرسش اصلی ما چنین است ، نقش معرفت های بنیادین درتبیین نیاز بشر بـه شـریعت چیست ؟ شعاع نیاز بشر به تعالیم وحیانی و آموزه های فقهی تا کجا امتداد مـی یابـد؟ و در ایـن راستا با پرسش های دیگری روبرو هستیم از قبیل : آیا قواعد فقهی قابل استنتاج از قواعد فلسفی هستند؟ آیا می توان در این حوزه عرف را جایگزینی برای وحی تلقی نمود؟ آیـا خـرد جمعـی می تواند انسان را از تعالیم انبیاء بی نیاز سازد؟ آیا توسعه کمی وکیفی نظام های حقوقی قلمرو شریعت را فرو می کاهد؟ فقه اهل بیت با استناد به کدام مکانیسم ادعای پویائی دارد؟ بر اساس فرضیه های مطرح شده، بایدها و نبایدهای فقهی بر اراده تشریعیه ی خـدای متعـال استوارندکه با رویکرد معرفت شناسی از طریق وحی قـادر بـه کشـف آن خـواهیم بـود.
برخی بر این عقیده اندکه دیـن حـداقلی عمـل کـرده اسـت و اکثـر متفکـران اسلامی که نگارنده نیز با این دیدگاه هم عقیده می باشد و به اثبات آن پرداخته اسـت ، بـر ایـن باورندکه دین اسلام به تمام پرسش های مربـوط بـه ایـن حـوزه پاسـخ داده اسـت کـه بـا روش مراجعه به قرآن و سنت و بهره گیری از عقل می توان به تفصیل آن دست یافت .
چنان که اهل سنت به وحی قرآنی بسنده نمودند که این امـرآن هـا را بـا خلأهـای قـانونی روبـرو نمـود و در الهیـات مسیحی دیدگاه کلامی که به نو ارتودکس معروف است ، معتقدند که میان دیـن و علـم ، تبـاین جدی وجود دارد و آن مبنایی بـرای سـکولاریزه شـدن دیـن گردیـد و بـه نحـو بسـیار مشـابهی دیدگاه های فلسفی اگزیستانسیالیسم ، فلسفه مبتنی بر زبان متعارف و پوزیتیویسـم کـه بـر تمـایز قلمرو علم و دین تأکید می ورزند (پترسون،١٣٧٩،ص ٣٦٦).