Abstract:
زندگی و مرگ یکی از موضوعاتی است که از دیرباز ذهن انسان را به خود مشغول کرده است. این مساله یکی از موضوعات مهم در شعر زهد به شمار می آید و شعر تلاش کردند تا به حقیقت واقعی آن دست یابند. ابوالعتاهیه وناصرخسرو از جمله شاعران زهد در ادبیات عرب و فارسی به شمار می آیند و از این رو، در شعرشان توجهی خاص به این موضوع از خود نشان داده اند. این پژوهش به بررسی پدیده مرگ و زندگی در شعر ابوالعتاهیه و ناصرخسرو قبادیانی در چارچوب ادبیات تطبیقی می پردازد. شکی نیست که موضوع مرگ و زندگی یکی از مهمترین محورهای شعر زهد در میان شاعران زهد پیشه است. این دو شاعر در شعر زهدشان از مفهوم مرگ و زندگی پرده برداشتند. هر گاه نظری به شعر این دو شاعر بیندازیم در می یابیم که ابوالعتاهیه در طول زندگی اش به شدت از مرگ هراس داشت و تلاش می کرد که خود را از چنگال مرگ نجات دهد. اما نتوانست و در نهایت مرگ را به عنوان ابزاری برای بیان نصیحت و موعظه برگزید. ناصرخسرو نیز در شعر خود به این موضوع پرداخت و به حتمی بودن آن ایمان داشت، و در این زمینه بر مبانی دینی تکیه کرد و همیشه انسان را به توشه گرفتن از نیکی ها و آمادگی برای مرگ سفارش می کند.
Machine summary:
وربما یکون وعیه التام بالناس وأحوال الزمن من أهم الداوعی التی ساقت الشاعر مساق التعبیر عن الموت، نراه یقول: انظر لنفسک فالمنیة حیث ما وجــهت واقفة هناک حذاکا للــــــــــــموت داع مـزعــــــــج وکـأنــه قد قام بین یدیک ثم دعاکا (أبوالعتاهیة، 1965: 263) لقد استحوذ الخوف من الموت علیه، فأنساه کل شیء سواه، فیقول: وأصبح لی فی الموت شغل عن الصبا وفی الموت شغل شاغل لذوی العقل کـیـف ألـهو وکیــف أسلو وأنسی اﻟ موت والــمــوت رائح بـی وغـاد (المصدرنفسه: 114-293) کان الشاعر یئن تحت أقدام الموت الثقیلة التی عکرت علیه کیانه وما یحرص علیه فی الحیاة، ویقول: أیا هادم اللذات ما منک مهرب تحاذر نفسی منک ما سیصیبها کأنی برهطی یحملون جنازتی إلی حفرة یـــــــــحثی علی کثیبها (المصدر نفسه: 48) یعتبر الشاعر قضیة الموت بین الناس مصدرا ثرا للإفصاح عن التعزیة والهدوء، فیقول: الموت بین الخلق مشترک لا سوقة یبقی ولا ملک (المصدرنفسه: 267) إذا أمعنا النظر فی تضاعیف المقطوعات الزهدیة عند أبی العتاهیة نجد أن فکرة الحیاة والموت والبقاء والفناء التی افترشت مساحة کبیرة من أدبه تمثلت کأداة للتخلص من الضغائن والأحقاد التی اعتصرت نفسه من قبل الناس والمجتمع الإنسانی، فهذا هو الشاعر الذی یصور الموت بمثابة الرحی التی تطحن کل الناس ولا تذر علی الأرض منهم دیارا: النـاس فـی غـفـلاتهم ورحی المنیة تطحن مــا دون دائرة الردی حصن لمن یتحصن (المصدرنفسه: 381) یتضح أنه یستعدی الموت علی الناس ویجعل لهم أقسی أنواعه إبادة، وهو الطحن.