Abstract:
مجاز اگر چه به صورت فطری در ادبیات عرب پیشینه دیرینی دارد اما ظاهرا به صورت علمی بعد از قرن سوم در کتابهای علمای لغت و ادب ظاهر شد و با گذشت زمان شاخ و برگهای زیادی پیدا کرد. از جمله کسانی که باعث تدوین بلاغی این لفظ شد و به صورت ریشهای آن را بررسی کرد عبد القاهر جرجانی بود. به طور کلی عبد القاهر را میتوان نقطه عطفی در تاریخ بلاغت عربی و خصوصا مسائل معانی و بیان دانست در این مقاله به بررسی نظریات عبد القاهر در باره مجاز پرداخته شده و معنی مجاز و شمول آن و مجاز اسنادی و مباحث دیگر در ارتباط با مجاز با تکیه بر کتاب مشهور دلائل الإعجاز عرضه گردیده است.
Although the concept of Majāz has naturally a long history in Arabic literature and goes back to the ancient time، its scientific appearance can be tracked to the third century when this term was extensively used in dictionaries and literary books and as time passed it was expanded to a more sophisticated concept. Among those who has great part in establishing the rhetorical structure of the term and had a profound discussion about it، is Abdulqāhir al-Jurjānī. Generally speaking، Abdulqāhir al-Jurjānī can be counted as a turning point in the history of Arabic rhetoric especially in issues related to "Maānī". The present paper aims to investigate about Abdulqāhir al-Jurjānī's views regarding Majāz. Here the meaning of Majāz and its inclusion to what is known as Majāz Isnād and other related issues will be discussed، based on his book، Dalāil al-I'jāz.
Machine summary:
"پ) انسجام لفظ و معنی در سایه مجاز عبد القاهر در بخشی از دلائل الإعجاز به هنگام سخن از لزوم انسجام بین لفظ و معنی و اهمیت تبعیت لفظ از معنی و میگوید: علیک أن توفق بین معانی تلک الألفاظ المسجعة وبین معانی الفصول التی جعلت أردافا لها، فلم تستطع ذلک إلا بعد أن عدلت عن أسلوب إلی أسلوب، أو دخلت فی ضرب من المجاز، أو أخذت فی نوع من الاتساع، وبعد أن تلطفت علی الجملة ضربا من التلطف؛ یعنی باید بین معانی الفاظی که سجع دارد و معانی فصولی که ردیف آنها قرار دادی انسجام قرار دهی و این امر حاصل نمیشود جز اینکه از اسلولبی به اسلوب دیگر روی آوری و یا وارد نوعی از مجاز شوی و یا اینکه نوعی از توسع را شیوه خود سازی (عبدالقاهر، دلائل الإعجاز، 1/ 62) این نظریه که عبد القاهر ذکر کرده است، دو نکته را میرساند: اولا، مجاز فن گذر از الفاظ برای رسیدن به معناست و اگر امر دائر بر مدار گذر از لفظ یا معنی شود، این لفظ است که مورد گذر قرار میگیرد و این معناست که باید اول انتخاب شود و سپس الفاظ از آن تبعیت کند.
مجاز در دلائل الإعجاز بیش از چهل بار به کار برده شده که میتوان نظزیات ارزشمند عبد القاهر را از آنها به صورت مختصر و در موارد ذیل استخراج کرد: مجاز محدود نیست و بسیاری از فنونی را که محور آنها گذر از ظاهر است همچون کنایه و تمثیل را نیز شامل میشود؛ مجاز همیشه از حقیقت بلیغ تر است؛ در مجاز لازم است بین لفظ و معنی انسجام باشد و تکیه مجاز بر معناست و نه بر لفظ؛ کنایه و مجاز و استعاره از باب اتساع در معنا است؛ و سرآخر، مجاز حکمی که از گنجهای عربی است عبارت است از اسناد فعل به غیر فاعل حقیقی."