Abstract:
ادبیات تطبیقی صرف نظر از پایه های نظری، به جهانی بودن ادبیات می اندیشد و این که چگونه عرصه ادبیات آینه ای تمام نما از تعاملات و تبادلات فرهنگی ، اجتماعی و هنری ملت ها است. از این منظر رابطه دو زبان فارسی و عربی از جایگاه خاصی برخوردار است؛ تبادلات ادبی و فرهنگی این دو زبان سابقه دیرینه دارد و ادیبان بسیاری دستمایه پژوهش های تطبیقی بوده اند. در این میان عمر خیام، شاعر معروف فارسی، همواره مورد توجه اندیشمندان بوده است. مسائلی چون معمای هستی، زندگی، مرگ، جبر و اختیار همواره فکر خیام را به خود مشغول داشته و وی را به نوعی حیرت دچار کرده که این مسائل گاه او را به بدبینی و شک کشانیده، گاه به خوشباشی و دم غنیمت شمری دعوت می کند. بارودی، شاعر بنام قرن معاصر در ادب عربی نیز مانند خیام به موضوعاتی چون بدبینی نسبت به فلک دوار، جبر، دعوت به اغتنام فرصت و کام جویی از آن پرداخته است.
پژوهش حاضر با روشی تحلیلی- توصیفی و با استقراء اشعار بارودی، ریشه ها و علائم تاثیرپذیری بارودی از خیام را در چشم اندازی تطبیقی مورد تحلیل قرار داده است. از جمله نتایج این تحقیق وجود مضامین مشترکی است که حاکی از آگاهی بارودی نسبت به خیام بوده است؛ البته فضای پیرامونی حاکم بر زندگی این دو شخصیت نیز در تولید متونی با مضامین مشترک بی تاثیر نبوده است؛ با این تفاوت که فلسفه بارودی بسیار محدودتر از خیام است و نمی توان او را صاحب مکتب فلسفی دانست.
Hakim Omar Khayyam، the famous Persian poet، is always regarded by many scholars and poets. Khayam has always been preoccupied with issues such as complex secret of existence، life، death، predetermination، and authority، and these issues have wandered him. Sometimes، these issues have drawn him to skeptisism and pessimism، and sometimes، have invited him to gain the opportunity. Mahmud Sami Albarudi، the Egyptian politician and poet، has been inspired by Khayam in such issues as skeptisism to the time، invitation to gain opportunity and enjoyment، and has discussed them. The difference between his philosophy is much narrower than that of Khayam so that he cannot be known as master of a philosophy school. The present study aimed to investigate the roots and signs of Albarudiˊs influence in a comparative view with Khayam.
Machine summary:
در ايران نيز مقاله هايي با محوريت خيام در مجلات ادبيات تطبيقي نگاشته شده است از جمله : «بررسي تطبيقي افکار و عقايد ابوالعلاء و خيام » (١٣٨٨)، نوشتة ليلا اميني و فضل الله ميرقادري که در آن تشابه افکار را مبتني بر فرهنگ يکسان ديني و متأثر از شرايط مکاني و زماني دانسته اند؛ «بررسي مفهوم مرگ در انديشة ابوالعلاء معري و عمر خيام نيشابوري » (١٣٨٩)، نگاشتة سيدحسين سيدي و فرامرز آدينه کلات که در اين مقاله نيز نتيجه آن بوده که ابوالعلاء با اشارة مستقيم به مرگ، به نيکرفتاري سفارش مي کند؛ اما خيام با اشاراتي رمزگونه بيشتر به لذتبردن از زندگي توصيه مي کند و نگاه وي به مرگ عميق تر است ؛ گرچه تقدم با معري بوده است ؛ «خوشباشي و دمغنيمت شمري در انديشه هاي خيام نيشابوري و طرفة بن عبد» (١٣٩١)، جستار ديگري است نوشتة سيدمهدي مسبوق و ديگران که در آن به ذکر تفاوتهاي اين دو از جمله عقايد ديني ، مکاني و اجتماعي و تنها مشابهت آن دو، يعني لذتبردن از عمر گذران، با بررسي اشعارشان پرداخته شده است .
اما همانطورکه پيداست هيچ يک از پژوهش هاي پيشين استنادات تاريخي را مبناي مشابهت آثار قرار ندادهاند؛ بنابراين پيشينة حقيقي تحقيق حاضر محسوب نمي شوند؛ زيرا پيش از اين هيچ گونه پژوهشي به تأثر احتمالي بارودي از خيام و يا وجود مفاهيم مشترک بين آن دو نپرداخته است .