Abstract:
چکیده داستان پرواز روح یکی از مسائل مهم مطرح در فلسفه و عرفان است. این نکته در آثار پارمنیدس و افلاطون با تمثیل اسب بالدار در یونان باستان نمود مییابد و با قصیدة عینیه و رسالهالطیر ابنسینا در ادبیات پارسی منعکس میشود. تشبیه نفس ناطقه به طیر و محبوس شدن آن در قفس جسم و تلاش برای معراج روح، مضمون مایة مشترک همة رسالهالطیرهاست. طوطی جان مولانا نیز با تأثر از رسالهالطیرها بر آن است تا خصوصیات مشترک روح را از الهی بودن و بیتعین بودن روح گرفته تا حضور آن در عرش بیان کند. این مقاله با توجه به پیشینة تحقیق1 در مورد آثار افلاطون و مولانا و نیز رسالهالطیرها کوشیده است از دیدگاهی متفاوت و با رویکردی تطبیقی، وجوه مشترک روح و پرواز آن را در ضمن تمثیل اسب بالدار و طوطی جان مورد بررسی قرار دهد.
Machine summary:
این مقاله با توجه به پیشینۀ تحقیق ٩ در مورد آثار افلاطون و مولانا و نیز رساله الطیرها کوشیده است از دیدگاهی متفاوت و با رویکردی تطبیقی، وجوه مشترک روح و پرواز آن را در ضمن تمثیل اسب بالدار و طوطی جان مورد بررسی قرار دهد.
وی با این نکته که نفس ، قدیم ذاتی، در کنار باری تعالی باشد موافق نیست ، اما در قدمت زمانی نفس ، با افلاطون هم عقیده است : گفت ما اول فرشته بـــوده ایـــم راه طاعت را به جـان پیموده ایم سالکان راه را ، مــحرم بـــدیــم ساکنان عرش را، همدم بـــدیم پـــیشۀ اول کـــجـــا از دل رود مهر اول کـــی زدل بیرون شود در سفر گــر روم بینــی یـا ختن از دل تو کــــی رود حب الوطن ما هم از مستان این می بوده ایـم عاشقان درگـــه وی بوده ایـــم نــاف ما بر مــهر او ببریده انـــد عشق او در جان مــــا کاریده اند روز نـیکو دیــده ایــم از روزگـار آب رحمت خورده ایــم اندر بهار نه کـه ما را دست فضلش کاشتست از عدم ما را نــه او بــرداشتست ای بسا کز وی نوازش دیــده ایـم در گلستان رضا گردیــده ایــــم بر سر ما دست رحمت مـــینهاد چشم های لطف از ما میگشـــاد (2593 - 2525 /2) در قصه «بط بچگان که مرغ خانگی پروردشان » از هبوط روح و قرارگرفتن آن در کالبد یاد میکند.