Abstract:
هدف از نگارش این مقاله، بهدستدادن تحلیلی جامع از نحو ساخت کنایی برپایۀ مشاهدات دادههای زبان کردی است. در این پژوهش، با استناد به سیر تاریخی فعلهای کنایی و همچنین ذکر شواهدی از ساختهای شبهکنایی، مانند گزارۀ «داشتن»، گزارۀ «خواستن»، شکل مجهول تز فعلهای دومفعولی و نمونههای مشابه از لهجۀ هورامی، استدلال کردهایم که الگوی کنایی، در ساختهایی نمایان میشود که فعل متعدی (کنایی) نتواند به مفعول، حالت مفعولی بدهد و فاعل توسط یک هستۀ الحاقی، با گروه فعلی ادغام شود. در این تحلیل، گروه اسمی مفعول، باوجود فعل متعدی غیرمفعولی، با هستۀ گروه زمان، ارتباطی ازنوع تطابق مییابد و از این طریق، حالت فاعلی میگیرد. گروه اسمی فاعل نیز در جایگاه مشخصگر گروه الحاقی، وارد مرحلۀ اشتقاق میشود و پساز تطابق با هستۀ گروه الحاقی، حالت «بهای» میگیرد. در رویکرد مورد نظر در این مقاله، ساخت کنایی، الگویی جداگانه ویا زبانویژه نیست؛ بلکه پدیدهای ثانویه و پیامد منطقی و طبیعی تعامل فرایندهای مستقل در نحو زبانهای کنایی است
Machine summary:
همان طور که گفتیم ، رفتار گروههای اسمی برای بازشناختن و تحلیل ساخت کنایی در زبان کردی (با نظام حالت درحالانقراض آن )، نیازمند دقت و احتیاط توصیفی بیشتری است ؛ بنابراین ، مشاهده و توصیف رفتار وندهای تصریفی فاعلی و واژهبست های به ای در این زبان، ضروری به نظر می رسد و بدین منظور، رفتار بندهای لازم و متعدی، و چگونگی توزیع گروههای اسمی در زمانهای حال و گذشته ، بررسی می شود.
توصیف این نمونه ها نشان می دهد که نظام حالت کنایی ، در بندهای زمان گذشتة زبان کردی، مطابق با پیش بینی های نظری، برقرار است و فاعل بند لازم گذشته و مفعول بند متعدی گذشته ، توانایی برانگیختن مطابقه (ارجاع متقابل ) روی فعل را دارند.
براساس فرضهای نظری در برنامة کمینه گرا، فعلی که مجموعه ای کامل از مشخصه های فای تعبیرناپذیر شخص ، شمار (و جنس ) را نداشته باشد، قادر به بازبینی مشخصة تعبیرناپذیر حالت روی گروه اسمی مفعول نیست (چامسکی ، ٢٠٠٧ و ٢٠٠٨)؛ به بیانی سنتی تر، این گونه فعل ، نمی تواند به مفعول، حالت مفعولی بدهد؛ بنابراین ، تحلیل ما دربارة فعل های متعدی گذشته در زبان کردی، متکی بر این واقعیت تجربی است که این فعل ها به لحاظ معنایی ، متعدی و مستلزم حضور مفعول هستند؛ اما ازنظر نحوی، قابلیت اعطای حالت مفعولی را ندارند و مانند فعل های مجهول رفتار می کنند.