Abstract:
یکی از جریان های فرهنگی سنتی و کمتر شناخته شده، جنبش فکری آذرکیوانیان است که توسط یک موبد زرتشتی به نام بهرام بن فرهاد معروف به آذرکیوان در اواسط دوره صفویه در ایران ظهور کرد.گرچه برخی از محققان وجود این شخصیت را از نظر تاریخی منکر شده اند، اما به استناد نوشته ها و آثار باقی مانده می توان وجود حقیقی و حضور تاریخی وی را توجیه کرد. او به سبب سخت گیری های مذهبی که بر جامعه دوره صفویه حاکم بود، از شیراز به هندوستان رفت و احتمالا به سبب داشتن دغدغه های ذهنی برای حفظ میراث دینی اسلاف خویش،به فکر پایه گذاری جریان فرهنگی جدیدی افتاد.جریانی که با ادعای بازگشت به سنت های فکری و فرهنگی ایران باستان و پیروی از حکمت اشراقی که توسط شیخ شهاب الدین سهروردی با تاثیرپذیری از حکمت خسروانی حکیمان ایران باستان در دوره اسلامی احیا شده بود،به بازتولید نمادها و سمبل های باستانی پرداخت.او تلاش کرد تا با بازخوانی آثار و اسناد ایرانی و متون اسلامی و تلفیق آنها با باورهای تسامح گرایانه و آموزه های همه ادیان و مذاهبی که در هندوستان دوران حاکمیت گورکانیان تبلیغ و ترویج می شد، هویت جدیدی را برای انسان ایرانی این دوران تعریف و ترسیم کند.
این مقاله بر اساس روش توصیفی در پژوهش تاریخی و مبتنی بر بررسی متون ادبی به بررسی اجمالی باورها و اندیشه های این نحله فکری و تاثیر آن بر بخشی از جریان ادبی و تاریخ نگاری دوره زندیه و قاجاریه می پردازد.
Machine summary:
تکرار نام وی در آثار و نوشته های آذرکیوانیان نیز بیانگر این مطلب اســت که جدای از انتســاب یا عدم انتســاب آذرکیوان به پادشاهان باستانی و اســطوره ای ایران ، حضور وی در دوره حکمرانی صفویه و به هنگام پادشاهی شاه عباس اول قریب به یقین است .
٣٢ در حقیقت می توان گفت که ظهور جنبش آذرکیوانیان از یک ســو ریشــه در تحولات سیاسی و جریانهای فکری و فرهنگی جامعه ایرانی به ویژه در دوره شــاه عباس کبیر داشــت و از طرف دیگر فضای آزاداندیشــانه هندوســتان فرصتی را برای زرتشتیان و مؤبدان این آئین فراهم نموده بود تا با بهره گیری از آموزه های حکمت خســروانی که میراث چند هزار ساله ایران باستان بود، و اقتباس از حکمت اشــراقی که در بطن فضای فکری و فرهنگی ایران اســلامی قرن پنجم هجری قمری به منصه ظهور رسیده بود، گفتمان تازه ای را در منظومه فرهنگی آن دوران تعریف و تبیین نمایند.
این تلاش و مجاهدت در کتاب دبستان مذاهب پررنگ تر و برجسته تر است و نگاهی گذرا به سبک نوشتاری و محتوای درونی این اثر ما را به سوی این مطلب رهنمون می کند که وضعیت فکری و فرهنگی موجود در ایران و هندوســتان منظور و مقصود این گروه از زرتشتیان را برآورده نمی کرده و لذا با رویکردی بازگشت گرایانه به باورها و سنت های باستانی و تزئین آن با آموزه ها و آموخته های اسلامی ، قصد داشتند تا جهان آرمانی جدیدی را برای انسان ایرانی این دوره طراحی و ترسیم نمایند.