Abstract:
این مقاله به بررسی عناصر پسامدرن در فیلم کلوزآپ ، ساخته عباس کیارستمی می پردازد. استفاده از تمهیدهایی چون بینامتنیت ، فروپاشی روایت های اعظم ، آشکارسازی تصنع ، مرگ اقتدار مولف ، اتصال کوتاه ، دور باطل و پیوند دوگانه ، فیلم را به اثری پسامدرن تبدیل کرده است . نویسنده از نظریه های منتقدانی چون کریستوآ، برایان مک هیل ، بری لوییس ، پتریشیا و دیوید لاج استفاده کرده است . فیلم ، نوعی سینما دربارة سینماست و در فضایی بین فیلم داستانی و مستند اتفاق می افتد و به طرح پرسش هایی دربارة ماهیت واقعیت و بازنمایی می پردازد. به عبارتی این فیلم ، نمونه ای از درهم آمیختن واقعیت و خیال در دنیای پسامدرن است و در آن ، مرز میان زندگی و سینما، نه تنها برای مخاطب ، بلکه برای شخصیت ها نیز از بین می رود. از دیگر ویژگی های آشکار این فیلم ، به عنوان یک اثر پسامدرن می توان به فروپاشی روایت های اعظم اشاره کرد.
Machine summary:
"در ین بخش ، مدام شاهد نفوذ و دخالت عوامل و عناصر مربوط به دنیای فیلم در دنیـای واقعیت هستیم ؛ به عنوان مثال ، صدای کیارستمی در نقش کارگردان فیلم را مـیشـنویم کـه وارد متن دیگری، یعنی دنیای واقعی دادگاه شده است و سعی دارد سـبزیان یعنـی قهرمـان داستان خود را هد یت کند.
میتوان گفت حسین سبزیان در ین بخش ، دو نقش دارد: سـبزیان بـه عنـوان مـتهم در دادگاه ، عنصری از دنیای واقعیت و سبزیان به عنوان هنرپیشۀ فیلم (دنیای فیلم ) ایـن درهـم آمیختن و نفوذ متن ها، نمونۀ زیبا و بارزی از کمرنگ شدن مرز دنیاهای مختلف اسـت کـه از ویژگیهای مهم متن های پسامدرنی است .
درواقع ، مـیتـوان گفـت همـۀ شخصـیت هـای داسـتان ، شخصیت هایی واقعی و تاریخی ند که در ین فـیلم در نقـش خـود ظـاهر شـده انـد: حسـین سبزیان ، اعضای خانوادة آهن خواه ، قاضی دادگاه ، شهود و از همه مهم تر، محسـن مخملبـاف که در صحنۀ آخر فیلم در نقش خود وارد دنیای برساخته و تخیلی فیلم کیارستمی میشود.
یکی دیگر از نمونه های بارز ین ترکیب را میتوان در صحنۀ پایـان فـیلم مشـاهده کـرد محسن مخملباف به عنوان یکی از شخصیت های فـیلم سـینمایی، بـا حسـین سـبزیان - کـه اکنون در نقش مستند و واقعی خود ظاهر شده و از حضور عوامل تهیۀ فیلم در نزدیکی خود بیاطلاع است - روبه رو میشود."