Abstract:
جریانشناسی فکری ـ سیاسی هزارهها علیرغم اهمیت و ضرورتی که دارد، پروژهای پیچیده همراه با محدودیتهای بسیار است. یافتهها نشان میدهد که جریانات هزاره در چهار فراز تاریخی اهمیت پژوهشی زیادی دارند. اول؛ جریانات انقلابی و استقلالطلبانهای که از دوران امارت دوستمحمدخان تا سلطنت شاه امانالله در هزاره جات به وقوع پیوست اما همه آن ناکام ماند. دوم؛ جریانات ناسیونالیست چپگرایی که عمدتا در دهه 1970 شکل گرفت. سوم؛ جریانات اسلامگرایی که متأثر از انقلاب اسلامی ایران و اندیشه امام خمینی+ که در دوران جهاد علیه شوروی و حکومت مارکسیستی به وجود آمدند. و چهارم جریان اسلامگرا ـ ملیگرای حزب وحدت که اوج فعالیت آن پس از پیروزی مجاهدین بود.
Machine summary:
"اگر به دوران حکومت عبدالرحمن به عنوان تراژدی نگاه کنیم که در آن هزارهها بخش بزرگی از جمعیت خود را قربانی جریانسازی استقلالطلبانه و هویتجویانه خود نمودند، باید به دوران پس از انقلاب اسلامی به عنوان دوران افتخاری بنگریم که هزارهها از زیر بار یک قرن سرکوب و انزوای تاریخی کمر راست نموده و همگام با سایر اقوام افغانستان رفتهرفته وارد بازی قدرت و عرصه سیاست شده و با توجه به مبانی فکریشان جریاناتی را به وجود آوردند که تأثیرات آنها بر تحولات سیاسی افغانستان غیرقابل انکار است.
(خلیلزاد، 1368: 371) اگرچه تحولات بنیادی و موج اسلامگرایی در افغانستان با تحولات انقلابی در ایران همزمان شده بود و گفتمان جهاد علیه کمونیستها و اشغالگران شوروی از سال 1978 تبدیل به گفتمان غالب چه در نزد اهل سنت و چه در نزد شیعیان هزاره شده بود، اما باید گفت که آموزههای انقلاب اسلامی ایران و اصل «صدور انقلاب» بر هزارهها تأثیر بسزایی گذاشت و اصل ولایت فقیه را ماده نخست اساسنامههای احزاب جهادی هزارهها قرار داد.
جریان ناسیونالیسم هزاره (ملیگرایی) و اسلامگرایی برخاسته از عمل روحانیون نجف و قم همزمان جوانه زد اما با کودتای مارکسیستها در 1978 و متعاقب آن پیروزی انقلاب اسلامی ایران 1979 موجی از اسلامگرایی هزارهها و هزارجات را فرا گرفت و احزاب پرشمار بسیاری با هدایت و حمایت ایران به تأسی از اندیشه سیاسی امام خمینی+ با هدف مبارزه علیه مارکسیستها، تشکیل حکومت اسلامی و احقاق حقوق تاریخی هزارهها شکل گرفتند."