Abstract:
فهم تاریخ سیاسی ایران و تحولات آن بدون در نظر گرفتن روحانیان شیعه به عنوان قدرتمندترین نیروی جامعه مدنی ایران امری ناممکن است. این مقاله به دنبال بررسی علل سیاسی شدن روحانیت شیعه در تاریخ ایران از منظر جامعهشناسی سیاسی است؛ لذا ابتدا با نگاهی گذرا، جامعهشناسی سیاسی مذهب را توضیح داده و سپس با بررسی موضوع رابطه دولت و روحانیان به عملکرد سیاسی روحانیان شیعه در فاصله زمانی تشکیل دولت صفویه تا انقلاب اسلامی میپردازد. آنچه در اینجا مدنظر میباشد نه ذکر تحولات، بلکه دلیل تحول رفتار سیاسی روحانیان از انزوا تا قدرتیابی و با توجه به بستر اجتماعی آن میباشد.
Machine summary:
"در حالی که روحانیان یک عملکرد درخشان در مبارزه با استبداد از خود نشان دادند در اواخر حکومت ناصرالدین شاه علاوه بر بحران داخلی، فشارهای دربار و واگذاری امتیازات خارجی تحولی دیگر از حیث ایدئولوژیک رخ داد که بر حوزه اندیشه و عمل نیروهای اجتماعی و در این میان روحانیت نیز اثر گذاشت و آن ورود جدی تجدد و اندیشههای مدرن به داخل کشور بود.
نیروهای مخالف حکومت در سالهای بین خرداد 1342 تا بهمن 1357 عمدتا عبارت بودند از چپ جدید، ملیگراها و ملی ـ مذهبیها، ولی همانطور که اشاره خواهد شد این نیروها در وضعیتی نبودند که بتوانند به سازماندهی انقلابی مردم بپردازند چراکه در آستانه انقلاب جریان چپ و ملی اثربخشی خود را از دست داده بودند و عملا با ضرباتی که رژیم به آنها وارد ساخته بود نمیتوانستند روی پای خود بمانند و جریان ملی ـ مذهبی نیز به ناچار تحت تأثیر روحانیان و شخص امام خمینی قرار گرفتند.
ولی سقوط رضا شاه پهلوی زمینه فعالیت دوباره آنها را فراهم کرد، اگرچه تا 15 خرداد 1342 شکاف چندانی بین روحانیت و حکومت ایجاد نشد و تنها مبارزه این دوره یعنی نهضت ملی شدن نفت نیز صرفا یک حرکت سیاسی از طرف ائتلاف نیروهای اجتماعی بود که نقش روحانیان در آن برجسته بود.
با اینکه علاوه بر روحانیت همواره نیروهای دیگری در عرصه سیاست اعم از روشنفکران، مارکسیستها و گروههای چپ، ملیگراها و ملی ـ مذهبیها حضور داشتهاند ولی به دلایلی از جمله عدم پشتوانه مردمی، عدم سازماندهی اجتماعی و برخورداری از تشکیلات و نداشتن برنامه جامع برای عمل سیاسی و عدم توجه دقیق و همه جانبه به وقایع و تحولات کشور هیچگاه نتوانستند در مقام رهبری نهضتهای ایران قرار بگیرند."