Abstract:
قرن هشتم هجری زمان ظهور دو تن از چهره های شعر کلاسـیک فارسـی، یعنـی خواجه حافظ شـیرازی و عبیـد زاکـانی اسـت . دوران حیـات ایـن دو شـاعرو نویسنده ی طنزپرداز بزرگ ، از تاریک ترین و مشوش ترین ادوار تاریخ ایران است و محیط زندگانی آن ها نیز عرصه ی اضطراب ها و تشـنجات سیاسـی و انحطـاط در همه ی زمینه های اجتماعی، فرهنگی، اخلاقی و حتی دینی است . ایـن شـرایط بـر افکارو اندیشه های حافظ و عبید اثر فراوان داشته ، در آثارآن ها بازتـاب و نمـود فراوان یافته است . با توجه به این که این دو اندیشمند، در یک شـرایط همگـون و در یک محدوده ی زمانی و مکانی زیسته اند، بین آن ها همگونی های فکری فراوانی وجود دارد؛بنابراین این پژوهش با موضوع بررسی همگونی های فکری حـافظ و عبید زاکانی صورت گرفته است . این همگونی ها شامل مواردی چون جبرگرایـی، فخر، اندیشه های خیامی مثل اغتنام فرصت ، شاد زیستن و باده نوشی است . در این پژوهش دیوان حافظ و کلیات عبید، مطالعه شـده و اندیشـه هـای هماننـد آن دو بررسی می گرددو ضمن نشان دادن همگونیهای فکری آن هاودسته بنـدی ایـن همگونیها، در پایان نتایج بدست آمده تدوین گردیده است .
Machine summary:
او که از شرایط نابسامان جامعه ی خود، دلگیر و اندوهگین است و راه بـه جـایی نمیبرد، درمان غم و اندوه خود را در باده می بیند و بر این باور است که : غـم زمانه کـه هیچش کـران نمیبینم دواش جز می چــون ارغـــوان نمی بینم (حافظ ، ١٣٨١: ٤٩٥) می ده که هرکه آخر کـار جـهان بـدید از غم سبک برآمد و رطل گـران گرفـت فرصت نگر که فتنه چـو در عالم اوفتاد عارف به جام می زده و ازغم کران گرفت (همان : ١٣٤) این اندیشه در اشعار عبید نیز فراوان دیده می شود که برای رهایی از غم و اندوه ، به باده پناه میبرد و به دست گیری باده از آن رهایی می یابد.
در اندیشـه ی حـافظ و عبیـد، باده نوشی در ملأ عام ، هزاران بار بر زهد ریایی زاهد و صوفی تـرجیح دارد و ریاکـاری اساسیترین اتهامی است که همواره متوجه این گروه متظاهر به دین و شـریعت اسـت ؛ بنابراین یکی از حربه هایی که در مقابل این دین ورزان ریاکار به کـار مـیبرنـد، سـتایش باده و تظاهر به باده نوشی است ؛ برای مثال عبید چنین می گوید: صوفی و کنج مسجد و سالوسی نهان ما و شراب و شاهد و رندی آشکار (عبید،١٩٩٩: ١٠٤) و در جایی دیگر در مقابل ریا و زرق زاهدان ریاکار، خاک سر کوی میفروشان را بر دو عالم ترجیح می دهد ومی گوید: از بنـــد ریـــا و زرق بــرخــیــز بــا بـاده نشیـن و بــاده نـوشـان مفــــروش به مـلک هـر دو عالــم خـاک سـر کــوی مـی فروشـــان (همان : ١١٤) ستیز با ریاکاری، از اندیشه های کلیدی در دیوان حافظ است .