Abstract:
معمولا دو رویکرد در مطالعات صرفی زبانها وجود دارد: رویکرد همنشینی و رویکرد جانشینی. صرف تکواژبنیاد در تحلیلهای ساختواژی و فرایندهای واژهسازی رویکردی همنشینی دارد اما صرف واژهبنیاد که کانون توجه برخی از نظریات صرفی جدید است، رویکردی جانشینی به کلمه/ واژه، روابط بین واژهها و فرایندهای واژهسازی دارد. در این مقاله، به بررسی رویکرد جانشینی به صرف میپردازیم که رهیافت صرف واژهبنیاد به ساختار ساختواژی زبان است. از این منظر، کلمه/ واژه هویت خود را در شبکهای از روابطش با کلمات مربوطه دیگر بدست میآورد و رابطه نظاممند بین صورت و معنای آن اهمیت پیدا میکند، به طوری که هر تفاوت صوری در کلمه همراه با تفاوت در معنای آن است و این ویژگی همۀ اعضای صیغگان یک کلمه است که با یکدیگر در ارتباطند. نقطه قوت رویکرد جانشینی در تحلیلهای ساختواژی، شیوه یکسان آن در برخورد با اشتقاق و تصریف است. علاوه بر این، چالشهای مربوط به رابطه پیچیده صورت و معنای واحدهای زبانی را بهتر میتواند پاسخ دهد، به این دلیل که تفاوتهای معنایی میتوانند دارای یک نمود صوری و یا حتی بدون نمود باشند و معمولا رابطه یکبهیک بین آنها کمتر مشاهده میشود.
Machine summary:
"درنمودار ذیل، کلمات مشتق و تصریفشده همریشه در یک شبکة واژگانی نشان داده میشود: item & process stem sound form possible word / در نمودار فوق واژه «آموختن» و ستاکهایش «آموز و آموخت» در شبکهای از روابط با کلمات دیگر زبان فارسی قرار دارند که هر کلمه، خود با چند کلمه دیگر به لحاظ ساختواژی ارتباط دارد؛ برای نمونه مجموعه کلمات آموزنده، سازنده، رونده و کلمات دیگری که در قیاس با آنها ساخته میشوند، خود صیغگان اشتقاقی این نوع کلمه (صفت فاعلی) را تشکیل میدهد.
) درکلمات، کمتر وجود دارد و نمود morphosyntactic features صوری چند مشخصه تصریفی میتواند در قالب یک وند یا تغییرات آوایی در کلمه باشد و یا روابط پیچیدهای بین مشخصات تصریفی و نمود صوریشان باشد، به طوریکه نتوان آنها را از هم تفکیک کرد، رویکرد صرف واژهبنیاد بسیار کارآمد است به شکلی که یک کلمۀ تصریفشده به عنوان یک کل واحد در مقایسه با کلمۀ دیگری در یک صیغگان تصریفی قرار میگیرد و دیگر نیازی به تحلیل تکواژبنیاد و تفکیک تکواژهای موجود در این صورت کلمة تصریفشده و تطبیق یک به یک با هر یک ازمشخصات تصریفی مربوطه نیست، مثلا در تحلیل صیغة فعلی"میآموزم"، تکواژهای "می"، "آموز" و "م" به شکل واحدهای مجزا به شمار نمیآیند؛ بلکه به صورت کل واحدی محسوب میشوند که مجموعا دلالت برصیغۀ فعلی حال، اول شخص و مفرد میکند."