Abstract:
ملحدان معاصر، وجود شر در جهان را انتقادی قوی بر اعتقادات دینی دانستهاند. ایشان مدعیاند میان وجود شر و اعتقاد به خدایی با قدرت بینهایت و خیر محض، تناقض وجود دارد و نمیتوان هم به خدا و هم به وجود شر اعتقاد داشت. مسئلة منطقی شر به شکل ساده چنین است: خدا قادر مطلق است؛ خدا خیر مطلق است؛ شر وجود دارد. «جی. ال. مکی» معتقد است که این مجموعه با هم ناسازگارند؛ ازاینرو نباید به چنین خدایی اعتقاد داشت. «هیوم» نیز بااینکه فردی معتقد به دین مسیحیت است، در عقلانی بودن اعتقاد به خدا ـ به خاطر وجود شرور ـ تشکیک میکند؛ چرا که او حساب علم و فلسفه را از دین، مذهب و ایمان جدا میداند. در حکمت متعالیه نیز چنین باور میشود که شرور ماهیتی عدمی داشته و فاقد هرگونه هستی مستقل هستند و هرآنچه وجهة وجودی دارد، خیر و مطلوب مدلل میشود. با این نگرش، تحلیل فیلسوفانی چون هیوم و مکی از شر، غیرمعمول جلوه میکند. بدینسبب که آنها وجوه و حیثیات را از یکدیگر تفکیک نکرده و ابعاد گوناگون پدیدهای را که شر جلوه میکند در ویژگی شر بودن آن منحصر کردهاند؛ درحالیکه یکی از ارکان تحلیل فلسفی، بازشناسی و درنیامیختن حیثیات با یکدیگر است.
Machine summary:
"برایناساس کلام هیوم و مکی میتواند نقدی قوی بر الهیات وحیانی باشد؛ چون در صورتی که شر، امر وجودی باشد و خدا قادر مطلق و خیرخواه محض باشد، ذهن هر اندیشمندی به این شبهه معطوف میشود که «چرا خدا این شرور را آفریده است؟» دلیل هیوم و مکی در وجودی دانستن شر، فهم عرفی است؛ یعنی انسان از درد، رنج، بیماری و حوادث طبیعی، مانند زلزله، سیل، طوفان و مانند اینها در زحمت شدیدی فرو رفته؛ بهطوریکه بر اثر بیماریهای روانی محصول این امور، جانش را از دست داده است.
حکمای اسلامی معتقدند اساسا اتصاف به امر عدمی در صورتی که عدم، محض باشد، ممکن نیست؛ ولی اگر عدم، عدم ملکه باشد که بهرهای از وجود دارد، منعی در اتصاف امور وجودی به آن نیست؛ بنابراین اینکه میگوییم: فلانی فقیر است، معنایش این است که او چیزی به نام ثروت ندارد یا فلانی بیمار است، یعنی سلامتی ندارد یا کوری به معنای نابینایی است و او عوامل وجودی را که سبب دیدن انسان میشوند، ندارد.
تأثیر مهم دیدگاه هیوم و مکی این است که هر چیز به نظر انسان، شر باشد با قدرت نامحدود الهی متناقض است؛ ازاینرو اگر انسان توجیه مناسبی برای آن نداشته باشد، باید از اعتقاد به خدا دست بردارد و درحقیقت، راه اثبات علمی و برهانی خدا و صفات او بسته میشود (طالبی، 1389، ص256).
یکی از اصولی که در تبیین احسن بودن عالم هستی بیان شد، این بود که خدا عالم، قادر و حکیم مطلق است و دارای صفات بخل، جهل و عجز نیست؛ بنابراین هر وجودی که از مبدأ هستی بهره برده باشد، بهطورقطع به بهترین نوع ممکن آفریده شده است؛ چون دلیلی بر ناقص آفریدن، وجود ندارد."