Abstract:
وجود تبـادل دیرینـه و بـی گسـست فرهنگـی و ادبـی میـان دو زبـان فارسی و عربی ، امری است که ضرورت بررسی تطبیقی پیوندهای موجود میان این دو زبان را در زمینه های گوناگون، گریزناپذیر می نمایـد. در ایـن بین آثار حماسی و توصیف آوردگاههـای نبـرد در شـعر شـاعران ایـن دو زبان از بسامد بالایی برخوردار است . پژوهش حاضر با رویکردی تطبیقـی و با هدف مشخص ساختن وجوه اشـتراک و افتـراق جنـگ سـرودههـای فردوسی و متنبی ، به بررسی تصویرگری جنگ و مسائل مـرتبط بـا آن در شـعر ایـشان مـی پـردازد. در سـاحت ، اشـتراکات مـواردی چـون فـضای غبارآلود میدان جنگ ، اسـب در جنـگ سـرودهـا و فراوانـی لـشکریان و کشته شدگان و در حوزه افتراقات، مسائلی چون سـاختار روایـی ، وصـف نبرد روانی در کنار نبرد جسمانی ، ترسیم نبرد تن به تن و مدح ممدوح در جنگ سرودهها بررسی شده است . نتایج این جستار حاکی ازاست کـه بـه جهت تاکید ویژه فردوسی بر ابعـاد حماسـی شـعر بـه عنـوان اصـلی تـرین هـدف وی، جنـگ سـرودههـای او از تاثیرگـذاری و پـردازش نیکـوتری برخوردار است ، این در حالی است که در دیوان متنبی ترسیم میدان نبـرد، یکی از اغراض شعری شاعر بوده و غالبـا در حکـم ابـزاری اسـت کـه در خدمت هدف اصلی ، یعنی مدح ممدوح قرار می گیرد.
Machine summary:
در آن روز از شدت غبار میدان جنـگ ، گـاه خورشید تیره می شود و آسمان دیده نمی شود و گاه روبنده از چهره برمی گیرد: والنقــــــع یأخــــــذ حرانــــــا و بقعتهــــــا والــشمس تــسفر أحیانــا و تلتــثم (المتنبی ،٢٠٠٥ :٢/ ٣٢١) (غبار میدان جنگ منطقه حران را در بر گرفت ، در حالی کـه گـاه خورشـید روی در هم می کشید و گاه چهره باز می کرد) از میان توصیفاتی که در باب فضای غبارآلود جنگ در دیوان متنبی دیـده مـی شـود، شاید زیباترین تصویر مربوط بـه قـصیدهای اسـت کـه شـاعر در یکـی از نبردهـای سـیف الدوله با شورشیان و مخالفان خود به ترسـیم صـحنه تعقیـب و گریـز و نهایتـا سـرکوبی و شکست آنان توسط ممدوح خویش در فضایی تیره و غبارآلود جنگی می پـردازد.
ماننـد انـسان سـاکت و بی صدا حرکت می کند: إذا الخیـــل صـــاحت صـــیاح النـــسور حززنــــــا شراســــــیفها بالجــــــذم (المتنبی ،٢٠٠٥ : ٢/ ٣٤٧) انبوه اسبان دیگری که در شاهنامه هستند، تنها، مرکوب جنگجویان در روز نبرد مـی - باشند و با تعبیراتی همچون اژدها و بارة آهن ، از آنها یاد می شود: ســــــپهبد عنــــــان اژدهــــــا را ســــــپرد بــه خــشم از جهــان روشــنایی ببــرد (فردوسی ،١٣٨٨: ١٧٨) فردوسی در ضمن وصف پهلوانان و صحنه های نبرد، از وصف اسبان نیز غافـل نبـوده است ؛ زیرا او می خواهد که همة عناصر در پوششی از حماسه و جوش و خروش باشند: بــــه اســــپ عقــــاب انــــدرآورد پــــای برانگیخت آن بارگی را ز جـای تــــو گفتــــی یکــــی بــــارة آهــــن ســــت و گر کوه البرز در جوشـن سـت ( همان:٣٥٤) در جنگ سرودههای متنبی به واسطة سرعت بالای اسب در حمله و گریز، این مرکب از اصلی ترین محورهای نبرد محسوب می گـردد.