Abstract:
کلام سیاسی یکی از عرصه های تفکر سیاسی اسلامی است که جایگاه برجسته ای در اندیشه اسلامی دارد. این حوزه همانند فقه سیاسی، از جمله عرصه های تفکر سیاسی مسلمانان می باشد که در درون تمدن اسلامی، شکل گرفته و رشد نموده است. کلام سیاسی به بیان آراء و اندیشه های کلامی مسلمانان در باب سیاست و زندگی اجتماعی می پردازد. این نوشتار ضمن تبیین اجمالی رهیافت کلام سیاسی در اندیشه سیاسی اسلام، برآنست تا با بهره گیری از شیوه توصیفی و تحلیلی، ماهیت، روش شناسی، ویژگی ها، شاخص ها و فرقه های کلام سیاسی بخصوص کلام سیاسی شیعه را باز شناسی نماید.
Political theology is one of the areas of Islamic political thought which holds an outstanding place in Islamic thought. This area، like political jurisprudence، has been considered as one of the most important domain of Islamic political thought of Muslims which has been shaped and developed within the Islamic civilization.
Political theology deals with the statement and explanation of theological ideas، views، and thoughts of Muslims concerning politics and social life. Briefly explaining political theology approach in Islamic political thought، this article aims at reidentifying the nature، methodology، features and characteristics of Islamic political theology، particularly Shia political theology.
Machine summary:
متکلمان کلاسیک و جدید اسلامی، مهم ترین وظایف علم کلام را اثبات و دفاع از عقاید اسلامی دانسته و وظیفه آن را کشف و استخراج دیدگاه ها و آموزه های دینی و تنظیم و توضیح آنها، استدلال بر این آموزه ها و دفاع از آنها در برابر دیگر مکاتب دانست .
ایشان با اشاره به تهاجمات فکری و فرهنگی غرب و توجه جهانی به مبانی اسلامی، تبیین کلامی - فلسفی مباحث اسلامی را برای جهان امروز ضروری دانسته اند: «وقتی مشـاهده میکنیم دانشی که بر اساس آن این حرکت سیاسی به وجود آمدهـ یعنی معارف اسلامی، علوم اسلامی، کلام اسلامی، فقه اسلامی- امروز این همه مورد توجه محافـل علمی و سیاسی دنیاست ، ما بایستی بیشتر به فکر باشیم ، بیشتر دقت کنیم و اهمیـت کـار خودمان را به عنوان صاحب نظران دینی و علمای دین ، ارزیابی تازه تری بکنیم » (آیت اله 172 خامنه ای، ١٣٧٨/٦/٢٨).
به بیانی دیگر برتری این تعریف نسبت به تعریف های گذشته (در عین اینکه جهات حسن همه آنها را داراست ) این است که توضیح و تبیین عقاید اسلامی را نیز از وظایف کلام و متکلم دانسته است ؛ زیرا چه بسا منشأ شبهات و اعتراضات مخالفان عقاید تفسیرهای نادرست آنان از عقاید و مفاهیم دینی می باشد، چنانکه مثلا مارکسیست ها که دین را ابزاری در دست استثمارگران معرفی کرده اند، مفاهیمی نظیر زهد و صبر را به گونه ای نادرست تفسیر نموده گفته اند: اینگونه اصول دینی، مانع قیام و خروش توده های مستضعف بر علیه استثمارگران است و بر این اساس دین را عالم تخدیر دانسته اند.