Abstract:
بر پایه نظریه معناشناسی پیش فرض (default semantics)، زمان مفهومی است ادغامی(merger)که برخاسته از ترکیب منابع معنایی همچون واژگان و ساخت دستوری، پیش فرض های شناختی (cognitive defaults)و استنتاج آگاهانه با تکیه بر عوامل بافتی (consciouspragmatic inference) می باشد. سخنگویان هنگام مواجه شدن با یک فعل خاص، یا آن را جزء پیش فرض های شناختی خود خواهند یافت و به سرعت و بدون نیاز به پردازش ذهنی سنگین معنای زمانی آن را درک خواهند نمود و یا برای درک زمان آن ناچار به استنتاج آگاهانه با تکیه بر بافت گفتمانی خواهند بود، که در این شرایط فرایند درک زمان فعل کندتر است؛ چرا که بار پردازشی طولانی تری را میطلبد. در این پژوهش سعی براین است که با انجام آزمایش ردیابی چشمی (eye tracking)به شواهدی عینی دال بر وجود چنین منابع معنایی برای درک زمان در زبان فارسی دست یابیم. در این آزمون، حرکات چشمی تعدادی از سخنگویان بر روی صورت های فعلی موجود در 19 متن زبان فارسی بررسی گردید. نتایج به دست آمده نشان می دهد که سخنگویان زبان فارسی برای درک معنای زمان در پاره گفتارها، قائل به پیش فرض های شناختی می باشند و برخی از صورت های فعلی نزد آن ها صورت های پیش فرض محسوب میشوند. اما این پیش فرض ها نسبی و درجه پذیرند. به عبارت دیگر، می توان صورت های مختلف فعلی زبان فارسی را با توجه به این که کدام یک از منابع معنایی مفروض در معناشناسی پیش فرض نقش موثرتری در درک زمان آن ها ایفا می نمایند، بر روی یک پیوستار قرار داد. به این ترتیب که صورت های فعلی که پیش فرض های قوی برای درک زمان محسوب می شوند و افعالی که درک زمان آن ها صرفا با تکیه بر استنتاج آگاهانه صورت می گیرد، در دو انتهای این پیوستار و دیگر صورت های فعلی در میانه پیوستار واقع شوند.
Machine summary:
"مقایسة صورتهای فعلی پیشفرض و استنتاجی در این آزمایش، با توجه به این که کیفیت حرکات چشمی بر روی افعال خاصی مورد نظر است، دو معیار مدت زمان توقف چشم و تعداد تمرکزهای چشمی از معیارهای مهم تلقی میشوند (راینر، 1998؛ نتک، 2011)، که بر اساس آنها میتوان تأثیر دو عامل یاد شده ( عامل پیشفرض شناختی و عامل استنتاج بافتی که بر اساس معناشناسی پیشفرض، عوامل مؤثر در پردازش معنا تلقی میشوند) را در درک و پردازش معنایی با یکدیگر مقایسه نمود.
در مورد این نتیجه به دو نکته بایستی توجه شود: یکی اینکه اعتبار دو معیاری که فرضیه را تأیید مینمایند، بیشتر از دو معیار دیگر است؛ چون همانگونه که قبلا گفته شد، تعداد تمرکزهای چشمی، معیار مهمی برای درک پردازش زبانی بهخصوص هنگامی که AOI واژه باشد، تلقی میشوند و همچنین مدت زمان توقف چشم بهدست آمده از تصویر مشبک نیز معتبرتر از همین معیار در تصویر اول است؛ چرا که این معیار تحت تأثیر متغیر طول واژگانی قرار نمیگیرد.
جدول 1: مقایسة میانگین دادههای بهدست آمده از ردیابی چشمی برای صورتهای التزامی که پس از صورت حال سادة فعل «خواستن» میآیند و صورتهای التزامی دیگر صورت فعلی مقیاس صورتهای التزامی که پس از صورت حال ساده فعل «خواه» میآیند صورتهای التزامی دیگر مدت زمان توقف چشم 1038 1554 تعداد تمرکزهای چشمی 78/2 21/3 تعداد برگشتهای چشمی 52/1 2 مدت توقف چشم در تصویر مشبک 1206 1614 با توجه به این جدول، میتوان مدعی شد؛ که اگر چه صورتهای التزامی را که پس از صورت حال ساده فعل «خواستن» میآیند، نمیتوان صورتهای پیشفرض بیانگر زمان آینده دانست، اما به هر حال سخنگویان زبان فارسی بار پردازشی کمتری را برای درک زمان این صورتهای فعلی صرف مینمایند."