Abstract:
هدف: از میان تأثیراتی که فناوری بر انسان دارد، این پژوهش در صدد بحث از جایگاه فطرت انسانی در نظام فناورانه است. روش: روش مقاله تحلیلی است. یافتهها: در جامعۀ صنعتی، انسان در محضر تکنیک است و فناوری از یک ابزار، به عاملی برای تعین و تشخص هویت انسان تبدیل میشود که نتیجۀ آن، تضعیف فطرت توحیدی است. نظام تکنیکی دارای مجموعهای از فرهنگها و ارزشهای اجتنابناپذیر است که سبب گسترش فرهنگ دنیاگروی، غفلت انسان از خودآگاهی و معنویت، غلبۀ ابعاد مادی بر سایر جنبهها میشود. نتیجهگیری: صنعتی کردن محیط پیرامون و تکنیکی کردن زندگی، سبب تضعیف فطرت الهی انسان میشود. برای خروج از بحران تضعیف فطرت، باید نسبت خود را با فناوری بر اساس جهانبینی الهی بازبینی کنیم.
Objectives: The aim of the article is to study the effect of technology on human nature among all types of effect s that technology causes in human being life. Achievements in industrial society of human being are surrounded by the influence of technology. In other words technology has been converted from a tool determinate of human identity and as a result we are confronting with a weakening process of divine nature of human being. Technical system includes a set of unavoidable cultures and values which cause extension of culture of materialism and negligence of the self consciousness and domination of material aspects in humans.
Method: The method of the present article is based on analytical methods.
Results: The results of the present survey indicate industrialization of environment of human being results in weaknesses of divine nature of man.
Conclusion: The authors of the research conclude in order to avoid the development of such crisis; there is a need for a change in human being views on the topics like technology based on islamic ideology.
Machine summary:
امروزه تصور زندگی بدون فناوری، امری نشدنی است که در صورت وقوع آن، بحرانهای عظیمی را به وجود میآورد و احدی منکر آن نیست و هیچ متفکری نیز چنین چیزی توصیه نمیکند، اما این امور هیچ گاه مانع تأملات فلسفی در صنعت نمیشود.
اکنون سؤال این است: آیا لوازم ناگریز فناوری، فرهنگ خاصی را به بشر دیکته نمیکند؟ آیا صنعت مدرن، اخلاق جدیدی را اقتضا نمیکند و این اخلاق، سبک زندگی نوینی را به وجود نمیآورد؟ آیا میتوان ادعا کرد که سلسلۀ زنجیرواری که فناوری به همراه خود به وجود میآورد؛ فرهنگ، اقتصاد، سیاست، حکومت، نظم مدنی و اخلاق خاص را در جامعه عرضه نمیکند؟ آیا معماری مدرن که پیوند ناگسستنی با فناوری دارد، روابط اجتماعی خاصی را اقتضا نمیکند؟ آیا مشاغل جامعۀ تکنیکی، فرهنگ و آداب خاصی به ارمغان نمیآورد؟ هیچ گاه نمیتوان پذیرفت که فناوری با سازمانها، تشکیلات اداری، مشاغل جدید، نهادها، کارخانجات، پالایشگاهها، صنایع و معماری و علوم و فنون خاص خود در عرصۀ جامعه حضور پیدا کند، اما در عین حال فرهنگ و ارزشهای نوینی در جامعه حاکم نشود؟ دستاوردهای فناورانه، صورت و سیرت جامعۀ انسانی را آرایش دیگری میدهند و فرهنگ خاص خود را بر جوامع تحمیل میکنند.
این نوع نگاه در بدو امر یک نوع تقابل بین جهت فطرت و مقصد صنعت ایجاد میکند، اما صرف این تقابل، برای اثبات مدعا (ناهمسویی فطرت الهی با نظام تکنیکی) کفایت نمیکند؛ زیرا در این صورت میتوان گفت: غایت برخی از نیازهای اساسی انسان نیز امور مادی است و بر اساس تحلیل مذکور، با فطرت که جنبۀ الهی دارد ناهمسوست.