Abstract:
رفاعه طهطاوی به عنوان طلبه الازهر در سال ١٨٢٦م هیئت دانشجویان اعزامی از قاهره به پاریس را همراهی کرد و چند سالی آنجا اقامت داشت . طهطاوی پس از بازگشت ، برای بهبود وضعیت طبقه کشاورز و اصلاح نظام آموزشی در مصر، دهه ها کوشش کرد و اندکی پس از مهاجرت سید جمال الدین اسدآبادی به مصر از دنیـا رفـت . آثـاری کـه در زمینـه اندیشه های سیاسی به زبان فارسی نوشته شده ، طهطاوی را نواندیش و از پیشگامان اندیشه نو سیاسی برشمرده اند، چنین تصویری را در آثاری به زبان های دیگر نیز میتوان مشـاهده کرد. نگارنده برای تحلیل این امر به دو عامل میتواند اشاره کند. نخست دسترسی نداشتن نخستین پژوهشگران به تمامی آثار طهطاوی و اکتفـا کـردن بـه سـفرنامه مشـهوری کـه طهطاوی در جوانی نوشته بود و دوم پذیرش نتایج پژوهشگران نخستین از سوی محققـان بعدی. این در حالی است که آثاری را که طهطاوی در سالهای پایانی حیات خود نوشـته ، از این تصویر فاصله قابل توجهی دارد.
Machine summary:
به لحاظ روشی در این مقاله سعی شده اندیشه های رفاعه طهطـاوی بـا درنظرگـرفتن زمان انتشار آنها بررسی گردد و تغییرات رخ داده در گذر زمان رصد شود؛ همچنین شرایطی که طهطاوی در آن میزیست ، به عنوان بافت شکل گیـری اندیشـه در نظـر گرفتـه شـده است .
به جز مقاله چهارم این اثر که طهطاوی در آن به ثبت رویدادهای سفر به پـاریس و اقامت دانشجویان مصری در پاریس پرداخته و چند صفحه خاتمه کتاب کـه از بازگشـت خود به مصر سخن گفته است ، مابقی این اثر گزارشی از فرانسه در سال های بیسـت قـرن نوزدهم است ؛ موضوعاتی چون جغرافیای پـاریس ، خـوراک، پوشـاک، عـادات ، تفریحـات ، بهداشت ، دین ، اقتصاد و علوم متفاوت اهالی پاریس .
شاید فصل والیان امور از کتاب مناهج الالباب المصریه که در اواخر حیاتش منتشر شد، مهم ترین قسمت از آثار او باشد که در آن به صورت متمرکز از سیاست سخن گفته اسـت ؛ بنا بر این متن ، سلطان همچنان قدرت اول و شخص اول مملکت است ، او خلیفه خـدا بـر مردم است و تنها در برابر خداوند پاسخگوست و نه در برابر هیچ یک از رعیت خود، پادشاه بنده ای است که خداوند منصوب کرده و مردم بایـد قـدردان الطـاف الهـی باشـند، قـدرت توزیع ناپذیر است و کسی در قـدرت سـلطان مشـارکت نـدارد، قـوای سـه گانـه در اختیـار سلطان اند، مجالس اعیان و نمایندگان صرفا جنبه مشورتی دارند و نتایج جلسات خود را به سلطان ابلاغ میکنند، انتخاب وزرا، فرماندهان ، قضات و ریاست هیئت امنای دین (علمـا) نیز با سلطان است ، او برای جلوگیری از هر گونه هـرج و مـرج شخصـا جانشـین خـود را انتخاب میکند (طهطاوی، ١٩٧٣م ، ج ١، ص ٥١٥ و ٥٣١).