Abstract:
تحولات نهاد حکمروایی محلی و منطقه ای در ایران، در ارتباط با شرایط اجتماعی- سیاسی جامعه موضوعی است که تاکنون در پژوهش های اجتماعی- تاریخی مورد توجه قرار نگرفته است. این پژوهش با رویکرد منحصربفرد نگری، با روشی ترکیبی از نظریه مبنایی و تاریخ شفاهی، در محدوده بیخهجات فارس موضوع یاد شده را مورد مطالعه قرار داده، و نتایج آن نشان میدهد که، نهاد حکمروایی محلی و منطقه ای و شرایط عمومی اجتماعی- سیاسی در بیخه جات، از یکسو با شرایط ویژه منطقه خود مرتبط بوده، و از دیگر سو، از شرایط اجتماعی- سیاسی کلان کشور تاثیر پذیرفتهاست، که در قالب دو الگوی حاکمیت نامتمرکز (از دوره قاجار تا حدود 1313 خورشیدی و از شهریور 1320 تا 1327 خورشیدی) و حاکمیت متمرکز سیاسی (دولت مدرن) (از حدود 1313 تا شهریور 1320 و از 1327 خورشیدی تاکنون) قابل تقسیم است. گسست اصلی نیز مربوط به پیدایش دولت مدرن است، که با برچیده شدن حکومت های محلی مواجه می شویم، و از آن پس، تحولات حکمروایی محلی تابع صورتبندی قدرت در دولت مدرن است. نتیجه دیگر حاصله، تفاوت در تاریخ تشکل یابی حاکمیت نامتمرکز و دولت مدرن در بیخه جات و تهران است، که ضرورت لحاظ کردن زمان های تاریخی و زمانمندی های چندگانه پدیده ها در نظریه پردازی از دولت در ایران را نشان می دهد.
Machine summary:
با این ملاحظات ، سوال اصلی این تحقیق این است که : نهاد حکمروایی محلی و منطقه ای در بیخه جات فارس از دوره قاجار تا کنون چه تحولاتی را پشت سر گذاشته ، و چه عامل یا عواملی موجب تحول آن شده است ؟ حول این پرسش ، پرسش های دیگری نیز قابل طرح است : این تحولات ، خود متعاقبا، چه تأثیری بر جایگاه افراد کنشگر در درون این ساختار داشته است ؟ این تحولات چه تأثیری بر وضعیت عمومیاجتماعی- سیاسی منطقه و نقاط جمعیتی آن گذاشته است ؟ یکی از اهداف این تحقیق ، آغاز کردن بررسی پدیده ای است که باوجود اهمیت آن ، مورد توجه جدی قرار نگرفته است ، که آن را در دل مناسبات و تغییرات اجتماعی - سیاسی منطقه ویژه خود گذاشته ، و تحولات ، عوامل و پیامدهای اجتماعی- سیاسی آن را تحلیل کند.
ساختار سیاسی نامتمرکز اداره مناطق ، شهرها و روستاها در دوره قاجار، پیش از پیدایش دولت مدرن در ایران ، به طورویژه در مورد مناطق گوناگون ایالت فارس ، از جمله مناطق بیخه جات که هرکدام ضابط و حکمران و حکومت محلی ای داشته اند در فارسنامه ناصری به تفصیل آمده است (حسینیفسائی، ١٣٨٨: ٥٧٢- ١٢٣٨).
تنها حاکم منطقه ای که از مناطق بیخه جات در این سال ها به تهران تبعید شده است علی اکبرخان گله داری است ، که آن هم ، پسرش عباس خان جانشینش میشود، که اقتدار او از پدرش کمتر بوده ، و امنیت گله دار نیز به وسیله پاسگاه ژاندارمری تأمین میشده است (نعیمیگله داری، ١٣٨٩: ٢ـ٢١).