Abstract:
بازگوکردن یا خواندن داستان، قصه، روایت و غیره در مجالس سابقهای بس کهن در تاریخ فرهنگی ایران زمین دارد. قسمی از این سنت در روزگار فردوسی نیز رواج داشته و بهصورت شاهنامهخوانی ظهور مییافته است. حکیم توس با علم به این موضوع و امیدی که به خوانش نامورنامة خویش داشته است، در بهکارگیری برخی واژگان که بر مفهوم "صدا" دلالت دارند بسیار هنرمندانه رفتار کرده و از این طریق اسباب فزونی اشتیاق شنوندگان شاهنامه را فراهم آورده است. پژوهش حاضر با استفاده از روش توصیفیـ تحلیلی نشان میدهد که فردوسی برای القای مفهوم "صدا" واژگانی را برگزیده است که یا دامنة معنایی بسیار فراخی داشتهاند، یا خود درصدد گستردهسازی دامنة معنایی آنها برآمده است و بدینترتیب هنگام بهکارگیری این واژگان، ضمن آنکه تمام حواس شنونده را به یافتن منبع تولید "صدا" یا همان مصداق معطوف کرده است، تعلیق و انتظاری خرد و کوتاه پدید آورده است که وقتی قرین آشناییزدایی میشود، بر زیبایی و جذابیت سرودة او میافزاید. نویسنده با اذعان به اینکه شیوة واژهگزینی فردوسی که در این مقاله محل بحث قرار گرفته است یگانهشیوهای نیست که به انتظارآفرینی و گوشسپاری به شاهنامهخوانی میانجامد و سرایندة نامورنامة ایرانیان برای انتظارآفرینی در این مجموعة عظیم شگردها دارد، بر آن است تا به بازنمایی جزئی از توانایی و خلاقیت فردوسی بپردازد که طی قرنهای متمادی در گیرایی کلام شاهنامهخوانان نیز تأثیرگذار بوده است، ولی تاکنون هدف توجه و بررسی قرار نگرفته است.
Recounting or reading a story، a tale، or an anecdote in ceremonies has a long history in Iranian culture. A type of this tradition has been widespread in Ferdowsi’s era which emerged in the form of public reading of Shahnameh. Ferdowsi has acted masterfully in choosing words of special speech sounds being aware of his subject and audiences and thus has made listening to Shahnameh being read a delightful experience for the listeners. This research is both analytic and descriptive in method and shows that Ferdowsi has selected his diction with a special regard for its sound effect. These words either had the very widespread semantic scope or Ferdowsi himself expanded their semantic scope and thus attracted the attention of the listeners and made them attentive to finding the source of the sounds’ production. The researcher admits that the method of choosing diction which has been discussed in this article is not the only method which results in waiting and listening to the reading of Shahnameh has many other artistic methods to encourage anticipation in this huge work. This article studies Ferdowsi’s skill and innovation in making his language pleasant and effective and the reading of Shahnameh such an exciting and hilarious experience for both readers and listeners.
Machine summary:
پژوهش حاضر با استفاده از روش توصیفی ـ تحلیلی نشان می دهد که فردوسی برای القـای مفهوم "صدا" واژگانی را برگزیده است که یا دامنه معنایی بسیار فراخی داشته اند، یـا خـود درصدد گسترده سازی دامنه معنایی آنها برآمده است و بدین ترتیب هنگام به کارگیری ایـن واژگان ، ضمن آنکه تمام حواس شنونده را به یافتن منبع تولیـد "صـدا" یـا همـان مـصداق معطوف کرده است ، تعلیق و انتظـاری خـرد و کوتـاه پدیـد آورده اسـت کـه وقتـی قـرین آشنایی زدایی می شود، بر زیبایی و جذابیت سروده او می افزاید.
شاهنامه خوانی در روزگار فردوسی قرن چهارم و پـنجم دوران رواج توجـه بـه شـاهنامه خـوانی در معنـی خـاص "خوانـدن یـا نقل کردن داستان های ملی و حماسی منظوم یا منثور" در ایران است .
بسترسازی فردوسی برای انتظارآفرینی پیش از آغاز بحث اصلی توجه به این نکته ضروری می نماید که فردوسی در مقـام سـراینده شاهنامه از سابقه و چندوچون شاهنامه خوانی در معنی "خواندن یا نقل کـردن داسـتان هـای ملی و حماسی منظوم یا منثور" در ایران به نیکی آگاه ، و در روزگار خود نیـز خوانـده شـدن شاهنامه های دیگری را شاهد بوده و چنان که پیش تر ملاحظه شد به نمونـه ای از آن اشـاره کرده است ، ازاین رو به احتمال قریب به یقین خوانده شدن سروده خویش را پیش چشم داشته و می دانسته که اگر حماسه او جایگاه شایسته ای در میـان ایرانیـان بیابـد، بارهـا خوانـده و شنیده خواهد شد.