Abstract:
این مقاله به فرایند ورود اجباری یا اختیاری اسلام به شهر قم میپردازد و در صدد است از یک سو نظریۀ پذیرش اجباری اسلام توسط اهالی قم را رد نماید و از سوی دیگر ایدۀ پذیرش آسان و از سرآگاهی اسلام از سوی قمیها را نقد کند. در این نوشته نکتههای زیر بررسی شده است: الف) قمیها مقاومتهای سختی در برابر عربها از خود نشان دادند، لیکن این بدان معنا نیست که اسلام نیز به زور و اکراه وارد فرهنگ مردم قم شد. ب) اسلامپذیری قمیها در همهجا از سر منطق و تأمل و تفکر نبوده است بلکه عوامل دیگر روانی، اجتماعی، اقتصادی و سیاسی نیز در اسلام پذیری آنها موثر بوده است. ج) پذیرش اسلام ضرورتا به معنای پذیرش فرهنگ عربی نبوده است، بلکه هستۀ اسلام به صورت متن (قرآن) در میان قمیها، رسوخ کرد و آنها توانستند این متن وحیانی را بخوانند، فهم کنند، تفسیر کنند، و سرانجام آن را متناسب با داشتههای انسانی خود درآمیخته و به حقیقت آسمانی اسلام، عینیت فرهنگی ببخشند.
Machine summary:
برخ̀ی از این نظریات که بیشتر نیز توسط شرق شناسان بیان شده است ، با رویکردی کل نگر، تاریخ ایران را به مثابه یک کل در دوره فتوح مسلمانان مورد مطالعه قرار داده اند و تلاش کرده اند تحلیل̀ی کلان از فرایند صورت بندی اسلام ایرانیان ارائه داده و اثرات دو سویه میان عرب های مسلمان و ایرانیان زردشت̀ی را تبیین کنند.
هرچند در رویکرد کل نگر و در نگرش تطبیق̀ی و ترکیب̀ی میان مناطق مختلف ایران (مثلا شرق و غرب ایران ) در دوره قبل و بعد از اسلام ، نکات تازه و پرسش های نوین̀ی به دست م̀یآید، لیکن جزئیات تاریخ̀ی را باید در تاریخ های محل̀ی جستجو کرد؛ البته این بدان معنا نیست که پذیرش اسلام در همه مناطق ایران یکسان بوده است ، در واقع فهم درست در باره چگونگ̀ی ورود اسلام به یک منطقه و میزان اسلام پذیری در آن مکان ، قابل تسری به دیگر مناطق و اسلام پذیری دیگر ایرانیان نیست .
اساسا نم̀یتوان دقیقا معلوم ساخت که هسته فرهنگ اسلام̀ی چه بوده و پوسته آن چه مؤلفه های̀ی داشته است ، لیکن این مقدار را به اجمال م̀یتوان دریافت که آنچه عرب های مسلمان به ایران آوردند، صرفا مؤلفه های فرهنگ عرب̀ی که پیشتر ایرانیان با آن آشنا بودند، نبوده است ، بلکه عرب ها عناصر نوی̀ی در میان خود داشتند که این عناصر بعد از اسلام و پس از دریافت پیام رسول خدا در میان آنها بوجود آمده بود.