Abstract:
کتاب یادداشتهای حافظ نوشته دکتر سیروس شمیسا کتابی است بسیار ارزنـده و در خـور توجه که گویای احاطه ایشان بر دیوان حافظ ، به ویژه شرایط سیاسی و همچنین ممدوحان اوست ، با این حال نگاه خاص و گاه تعصب وار نویسنده بر آن ، با تکیـه بـر فرضـیاتی نـه چندان قابل قبول و تامل برانگیز، تا حدودی این کتاب را بایسـته نقـد مـیکنـد، از جملـه نامگذاری مبهم کتاب ، وجود تناقضات بسیار، انتساب بیقرینـه برخـی ابیـات و غزلهـای حافظ به شاهان و وزرای هم روزگار او به قصد مدح و ثنا، شاغل شمردن حافظ در دیوان شاهی، مدحی دانستن شماری از اشعار حافظ تنها بر مبنای حدس و گمان ، ضبط ناصحیح بعضی ابیات ، و نکاتی دیگر که بخشهایی از این کتاب را در خور تجدیـد نظـر مـیکنـد و نویسنده را به این میخواند که دیدگاههای مستندتری را در این موارد مجال ظهور بخشد.
Machine summary:
"در شأن من به دردکشی ظن بد مبر کآلوده گشت خرقه ولی پاکدامنم به هیچ زاهد ظاهرپرست نگذشتم که زیر خرقه نه زنار داشت پنهانی ولی حافظ مکررا از خرقۀ خود سخن گفته است : حافظ به زیر خرقه قدح تا به کی کشی در بزم خواجه پرده ز کارت برافکنم از این مزوجه و خرقه نیک در تنگم به یک کرشمۀ صوفی وشم مشوش کن اگر به دیدة انصاف نگریسته شود، آیا این جملات حق مطلب را در باب موضوع ادا کرده است ؟ نخست اینکه باید گفت لباس زهاد و صوفیان با اهل علم متفـاوت اسـت ، نـه از جهت جنس ، بلکه از جهت معنا، یعنی امکان دارد کسی هم اهـل علـم باشـد و هـم صوفی ، ولی لزوما هر صوفی ای عالم نیست .
سؤال اینجاست که چگونه و بنا بر چه قرینه ای می تـوان «صنع » را بخشش و «پیر» را شاه دانست ؟ و چرا باید معانی منطقی و قابل قبول را رها کنیم و تنها بر مبنای حدس و گمان و احتمال معانی ای را اختراع کنیم کـه هـیچ اساس مقبولی ندارند؟ آیا این گونه تأویلات عجیب و غریب از شعری با ایـن زمینـۀ عرفانی ـ کلامی تأکید و تعصب بر مداح بـودن حـافظ نیسـت ؟ اصـلا چـرا حـافظ به صراحت نام ممدوح خود را نبرده و بی جهت به او لقب پیر داده است ؟ آیـا غلـو و اغراق در این نگاه حافظ را حد یک شاعر مداح حرفه ای ماننـد عنصـری و فرخـی پایین نمی آورد؟ بازخورد و بازتاب این نگرش در میان کسانی که به هـر نحـوی بـا حافظ الفتی تازه گرفته اند، چه خواهد بود: مثبت یا منفی ؟ شارحان حافظ این بیت را به انواع تأویلات و معانی شـرح کـرده انـد؛ از جملـه سودی به نقل از جلال الدین دوانی «پیر» را خضر و تلویحا حافظ را موسی دانسـته که خطای او را به دیدة اغماض نگریسته است ."