Abstract:
محمد عابد جابری، متفکر معاصر مغرب عربی، در پروژة فکری خود، اندیشه شیعة را زاییدة نظریات هرمسی و افکار گنوسی - غیرعقلانی- میداند. وی با بهرهگیری از روشهایی همچون ساختارگرایی و گفتمانی، و ارائة شواهد تاریخی، در تلاش برای کشف این رابطه است. با توجه به اینکه از منظر جابری، اندیشة گنوسی مانعی بزرگ در راه وصول به عقلانیت و پیشرفت در عالم اسلام است، تفکرهای عرفانی، شیعی و... عامل انحراف اندیشه در جهان اسلام میباشد. این مقاله درصدد نقد وجود این ارتباط و نتایج حاصل از آن است.
Machine summary:
"باید توجه داشت که نظر اصحاب حکمت خالده دربارة نفوذ افکار بیگانه این است: عرفان اسلامی در عین حال که از وجود پیشوایان اسلامی و از منابع اسلامی نشئت گرفته است، بهسبب جامعیت وحی اسلامی، رگههای موجود در وحیهای گذشته، بدون هیچگونه تعصبی در معنویت اسلامی جذب شده و محفوظ مانده است؛ اما جابری کاملا متأثر از افرادی همچون نیکلسون است که عرفان را متأثر از فرهنگ گنوسی و از تعالیم مسیحیت و نوافلاطونی میداند.
جابری بدون التفات به مبانی نگرش شیعه در مقولة امامت و نقش آن در تفسیر قرآن، دلایل فکری شیعه را در مقولة باطن قرآن خلاصه میبیند؛ حال آنکه تشیع برای هدایت مردم بهسوی مذهب خود و بیان مقبولیت و مشروعیت معتقداتش، کمتر از بطن آیات بهره برده است و بیشتر، مستندات محکمی همچون آیات ولایت اهلبیت( و روایات متواتر ثقلین و غدیر و دیگر احادیث معتبر، و نیز بسیاری از ادلة عقلی و شواهد تاریخی ارائه میکند؛ بدون اینکه در میان آنها، امری غیرقابل فهم و درک و ناملموس مشاهده شود؛ اما مقولة بطن قرآن، از جمله مسائل روبنایی است که در مراحل بعدی پذیرش اصول شیعه، مطرح شدهاند و بر پذیرش مقدماتی در زمینة امامت اهلبیت( و ویژگیهایی همچون میزان علم و حجیت اقوال و عصمت آنان و مبانی روایتشناختی استوار است؛ که بدون التفات به این مبانی، شناخت صحیح و علمی محققانة تفکر شیعی ممکن نیست."