Abstract:
سنت گرایان ، به عنوان یک مسلک فکری ، دیدگاه شان دربارة سنت و رابطه آن با جهان جدید، با دیدگاه رایج در چارچوب سنت -تجدد پیرامون همین مساله ، تفاوت دارد. چارچوب سنت -تجدد، سنت را امری مربوط به گذشته می داند که امکان احیاء آن در جهان جدید از میان رفته است . در این مقاله ، دیدگاه سنت گرایانة سیدحسین نصر، در این مورد توصیف و تبیین شده است . دیدگاه او مبتنی بر درک خاصی از مفهوم «زمان »، «تاریخ » و «علم » در تجدد و سنت است . به عقیدة او، در پرتو درک مفهوم «دوری » از زمان که مشخصة تفکر ادیان است ، سنت ، امکان احیاء مجدد خود از درون جهان تجدد را دارد. حصول این مهم از طریق شناخت «امر قدسی » و توجه به علم مقدس و احیاء آن محقق می شود. در این مقاله سعی شده است این مبانی تبیین شود و پس از نقد آن ، مسئله ای برای پژوهش های بعدی مشخص شود
Machine summary:
"در پرتو این ایضاح مفهومی ، قصد پاسخ به سه پرسش را داریم : ١- مسئلة سنت و نسبت آن با تجدد از منظر سیدحسین نصر، چگونه توصیف و تبیین می شود؟ ٢- اگر نصر را منتقد تجدد بدانیم ، مهمترین نقدهای او به تجدد برخاسته از چه مبانی معرفت شناختی است ؟ ٣- پاسخ نصر به پرسش از رابطة سنت و تجدد، چه ارتباطی با دیگر مفاهیمی دارد که در آراء خود بدان ها اشاره می کند و بدین ترتیب ، او چه راهکاری برای انسان طالب سنت یا حقیقت در دنیای متجدد، پیش می نهد؟١ اما از آنجاکه نصر، آرا خوی درباره سنت و نسبت آن با تجدد را در ارتباط با ظهور سنت گرایان تشریح می کند، بیان کلیاتی از این مسلک فکری ، تاریخچه و مبانی نظری آن و جایگاه سیدحسین نصر ضرورت می یابد.
از این رو، هرچند راهکار سید حسین نصر، توصیة طالبان حقیقت و رهروان طریقت ، به «جست و جوی امر قدسی » و نزدیک شدن به آن است (الدمدو، ١٣٨٩: ٢١٩) و (نصر، ١٣٨٥)، سوالات فراوانی پیش روی مانده است : نصر که خود از نگاه علمی به تاریخ ، آنگونه که تجدد بدان روی آورده ، گریزان است ، چگونه سنت گرایان را مصداق عینی احیاء سنت می داند؟ نصر با تکیه بر چه علم یا معرفتی ، لزوما سنت گرایی را بر حق دانسته و تعیین سرنوشت بشر و تاریخ را به دست آن می سپارد؟ اگر سنت گرایی برپایة آموزه های سنتی ادیان قرار گرفته است ، با فرض تکثر ادیان و اختلافات ناشی از آن ، احیاء سنت چگونه و مطابق با آموزه های کدام دین محقق می شود؟ آیا دیدگاه نصر دچار مسائل و مشکلات کثرت گرایی دینی نیست ؟ (بنگرید به : محمدرضایی ، ١٣٨٩)."